|  | غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات | 
            
                |  | راهنمای نوار ابزار | 
            
                |  | پیشخان کاربر | 
            
                |  | اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر | 
            
                |  | اعلانهای کاربر | 
            
                |  | ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) | 
            
                |  | خروج از حساب کاربری گنجور | 
            
                |  | لغزش به پایین صفحه | 
            
                |  | لغزش به بالای صفحه | 
            
                |  | لغزش به بخش اطلاعات شعر | 
            
                |  | فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش | 
            
                |  | فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط | 
            
                |  | کپی نشانی شعر جاری در گنجور | 
            
                |  | کپی متن شعر جاری در گنجور | 
            
                |  | همرسانی متن شعر جاری در گنجور | 
            
                |  | نشان کردن شعر جاری | 
            
                |  | ویرایش شعر جاری | 
            
                |  | ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری | 
            
                |  | شعر یا بخش قبلی | 
            
                |  | شعر یا بخش بعدی | 
        
    
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این اشعار، شاعر به عشق و ارادت خود به معشوق اشاره میکند. او معشوق را به عنوان قبله و محور عبادت خود معرفی میکند و میگوید که بدون سجده و احترام به او، طاعت و بندگیاش بیفایده است. همچنین اشاره میکند که ابروهای معشوق همچون محراب کعبه است و او را به سجده و عبادت مشغول کرده است. این شعر نشاندهندهی عمیقترین احساسات عشق و ارادت به معشوق است.
هوش مصنوعی: ای کوی تو، محل توجه و پرستش کسانی است که به آنچه تو میخواهی، احترام میگذارند. بدون سجده و سر تعظیم به تو، بندگی و اطاعت ما پذیرفته نخواهد بود.
هوش مصنوعی: ابروی تو همچون محراب بلندی است که از دور مرا وادار به سجده و پرستش میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
امروز منم خسته ازین بحر فضول
سیر آمده یکبارگی از جان ملول
کردند ز کار هر دو کونم معزول
خود را بدروغ چند دارم مشغول
گر حکمت محض خواهی و علم اصول
از لوح دلت بشوی این نقش فضول
گر بی تکرار علم حاصل نشود
پس عَلمنی چراست در شأن رسول
جانی دارم لجوج و سرمست و فضول
وانگه یاری لطیف و بیصبر و ملول
از من سوی یار من رسولست خدای
وز یار بسوی من خدایست رسول
اهلی در نظم و گوهر طبع فضول
از مهر علی دارد و از حب رسول
از موم امید شمعها ساخته است
امید که روشن شود از برق قبول
پرهیز کن از راهنمایان فضول
تا بر در دوست، بهره یابی ز قبول
ای آن که به حق دلیل و رهبر طلبی
باشد که به از رسول و اولاد رسول؟
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.