محتشم کاشانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۲ چه گویم نطقم آن قدرت ندارد که اینجا کلک خود در جنبش آرد کند آغاز ناخوش داستانی برد خوشحالی از طبع جهانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات بیان میکند که قدرت بیان او نمیتواند احساسات و اوضاعش را به درستی منتقل کند. او احساس میکند که داستانش خوشایند نیست و این ناخرسندی از زندگی، بر روحیهاش سایه انداخته است.
هوش مصنوعی: نمیدانم چطور بگویم؛ حرفهایم آنقدر قوی نیستند که بتوانند زیبایی و لطافت اینجا را وصف کنند.
هوش مصنوعی: داستانی که شروع ناخوشایندی دارد، میتواند خوشحالی و شادابی را از دل جهانی بگیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گل خندان خجل گردد بهاری
که تو رنگ از بهار و گل به آری
بسیم ومشک نازد جان ازیرا
که سیمین عارض و مشکین عذاری
نگار قندهاری قند لب نیست
[...]
پدید آورد آن را از هیولی
چهار ارکان بدین هر چار معنی
دیم یک عندلیب خوشنوائی
که مینالید وقت صبحگاهی
بشاخ گلبنی با گل همی گفت
که یارا بی وفایی بی وفائی
همای کلک تو مرغی است لاغر
که از منقار او شد ملک فربی
هر آنکس کو تو را بیند بپرسد
که این خورشید تابنده است یا نی
بسا کاخا که محمودش بنا کرد
که از رفعت همی با مه مرا کرد
نبینی زآن همه یک خشت بر پای
مدیح عنصری ماندهست بر جای
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.