دور از تو بر روی بتان چون چشم پرخون افکنم
چشمی که بردارم ز تو بر دیگران چون افکنم
گر دم زنم بر کوه و دشت از آب چشم و خون دل
گریان کنم فرهاد را آتش به مجنون افکنم
از سوز دل در آتشم ای سینه پیدا کن رهی
کین آتش سوزنده را از خامه بیرون افکنم
از احسن بر محتشم گوش فلک گردد گران
جائی که من طرح سخن از طبع موزون افکنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات درباره عشق و درد جدایی از معشوق صحبت میکند. او از احساسات عمیق خود میگوید و اینکه چگونه از دوری معشوق، چشمی پرخون دارد و نمیتواند به دیگران نگاه کند. او از شدت احساساتش، گریه کردن در کوه و دشت را توصیف میکند و میخواهد عشقش را به مجنون و فرهاد (دو شخصیت عاشق در ادبیات) نیز منتقل کند. همچنین از آتش درونش و دلتنگیاش میگوید و میخواهد این حرارت را به کلامش منتقل کند تا صدای دلش به گوش دیگران برسد. نهایتاً، شاعر میگوید که آنچه مینویسد، میتواند بر فلک اثر بگذارد.
هوش مصنوعی: دور از تو، اگر به صورت معشوقان دیگر نگاه کنم، چشمی دارم که از غم فراق تو پر از اشک است و نمیتوانم به دیگران نگاه کنم.
هوش مصنوعی: من با اشک و خون دل بر کوه و دشت میچرخم و با این درد و غم، فرهاد را به گریه میاندازم و بر مجنون آتش میافکنم.
هوش مصنوعی: از شدت دلتنگی و حسرت در درونم آتش گرفتهام، ای سینه، به من کمک کن تا راهی پیدا کنم که این آتش سوزان را با کلماتم بیان کنم.
هوش مصنوعی: آسمان به زیبایی و خوبی من میبالد، در جایی که من کلامی موزون و آهنگین بیان میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.