گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
محتشم کاشانی

به هجر یار که از غیر آن ندارم حظ

چنان که ز وصل آن چنان ندارم حظ

به غیر حیرت عشقت چه باعث است ای گل

که چشم دارم و از گلستان ندارم حظ

ز بس که خورده‌ام از قاصدان فریب اکنون

به هیچ مژده من بدگمان ندارم حظ

نوید عمر ابد هم به گوش ناخوش نیست

که بی تو بس که به جانم ز جان ندارم حظ

به هم زدی سفرم کاش خانمان سکون

که از وطن من بی‌خانمان ندارم حظ

زهم ببر ز من ای همزبان که من بی او

زبان ندارم و از هم زبان ندارم حظ

ره جهان دگر محتشم کنون سر کن

که بهر عمر چنین زین جهان ندارم حظ