دردا که وصل یار به جز یک نفس نبود
یک جرعه از وصال چشیدیم و بس نبود
شد درد دل فزون که به عیسی دمی چنان
دل خستهای چنین دو نفس هم نفس نبود
بختم ز وصل یک دمه آن مرهمی که ساخت
تسکین ده جراحت چندین هوس نبود
ظل همای وصل که گسترده شد مرا
بر سر به قدر سایهٔ بال مگس نبود
بردی مرا به نقش وفا نقد جان ز دست
این دستبرد جان کسی حد کس نبود
در گرمی وصال تمامم بسوختی
این نیم لطف از تو مرا ملتمس نبود
گر پشت دست خویش گزد محتشم سزد
جز یک دمش به وصل تو چون دسترس نبود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق شاعر درباره عشق و وصال میپردازد. شاعر از درد و حسرتی که از وصال یار به مدت کوتاه در دل دارد، صحبت میکند و میگوید که تنها یک نفس از وصال یار نصیبش شده است. او به شدت از این وضعیت رنج میبرد و احساس میکند که این لحظه کوتاه نمیتواند تسکینی برای دردهای عمیق قلبش باشد. شاعر همچنین به عدم توانایی در دسترسی به وصال و وفای واقعی اشاره میکند و تأکید دارد که این احساسات و آلامش فراتر از هر انسانی است. در نهایت، او نسبت به عشق و وصال با حسرت و longing برخورد میکند، و بر این باور است که حتی یک لحظه هم نمیتواند تمامی آلام او را بهبود بخشد.
هوش مصنوعی: متأسفانه تنها یک لحظه از وصال معشوق را تجربه کردیم و این کافی نبود. این درد بزرگی است که ما تنها توانستیم یک جرعه از عشق و نزدیکی را بچشیم و بیشتر از آن نصیبمان نشد.
هوش مصنوعی: درد دل من بسیار زیاد شده است، به طوری که حتی در کنار عیسی، که معجزهگر است، هم حتی یک نفس راحتی نیستم.
هوش مصنوعی: به خاطر خوشبختی حاصل از وصال، آن مرهمی که دردهای بسیاری را تسکین میدهد، در دسترس نبود.
هوش مصنوعی: زمانی که سایهٔ وصل بر من گسترده شد، احساس کردم که این سایه به اندازهٔ سایهٔ بال یک مگس هم نیست.
هوش مصنوعی: تو با وفایت دل مرا ربودی و جانم را به راحتی از دستم گرفتید، زیرا هیچ کس قادر نیست جان کسی را به همین سادگی برباید.
هوش مصنوعی: در هنگام نزدیک بودن و دیدار با تو، تمام وجودم را سوزاندی و دیگر نیازی به نیمنگاهی از تو ندارم.
هوش مصنوعی: اگر پشت دست خود را گزند بزنم، به جز یک لحظه در آغوش تو، هیچ چیز دیگری برای من ممکن نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تاجان دهم زرشک بمن سر گران شدی
با غیر مهربانیت ای شوخ بس نبود
آیا کدام دلشده دنبال محمل است
امشب که این اثر بفغان جرس نبود
دادیم از جفای تو داد فغان بسی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.