گنجور

 
محتشم کاشانی

رفته مهر از شکرت در شکرستان تو کیست

ما زدوریم مگس ران مگس خوان تو کیست

من ز سودای تو دیوانهٔ صحرا گردم

بندی سلسلهٔ زلف پریشان تو کیست

نغمهٔ سنج تیرت منم از یک سر تیر

سینه آماج کن ناوک پران تو کیست

من خود از زخم غمت می‌شکفانم گل داغ

به سر شک آبده خنجر مژگان تو کیست

دامن آلاست ز اشک من مجنون درو دشت

اشک پالای خود از گوشهٔ دامان تو کیست

محتشم را نده بزمت شده از نادانی

همدم انجمن آرای سخندان تو کیست