گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
محتشم کاشانی

ساربانا پرشتابان بار ازین منزل مبند

بس خرابم من یک امروز دگر محمل مبند

حالیا از چشم طوفان خیز من ره دجله است

یک دو روز دیگری این رخت ازین ساحل مبند

غافلی کز من به رویت مانده باقی یک نگاه

در محلی این چنین چشم از من غافل مبند

نیست حد آدمی کز تن برد جان در وداع

روح انسان پیکری تهمت بر آب و گل مبند

یار چون شد عمر در تعجیل بهتر ای طبیب

رو ببند حیله پای عمر مستعجل مبند

داروی منعم مکش در چشم گریان ای رفیق

راه بر سیلی چنین پر زور بی‌حاصل مبند

دل به خوبان بستن ای دل حاصل دیوانگی‌ست

محتشم گر عاقلی دیگر به ایشان دل مبند

 
 
 
بیدل دهلوی

ای بهار پرفشان دل برگل و سنبل مبند

آشیان جز در فضای نالهٔ بلبل مبند

شوق آزادی تعلق اختراع وهم تست

از خیال پوچ چون قمری به‌گردن غل مبند

مجمع دلها تغافلخانهٔ ابرو بس است

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه