ساربانا پرشتابان بار ازین منزل مبند
بس خرابم من یک امروز دگر محمل مبند
حالیا از چشم طوفان خیز من ره دجله است
یک دو روز دیگری این رخت ازین ساحل مبند
غافلی کز من به رویت مانده باقی یک نگاه
در محلی این چنین چشم از من غافل مبند
نیست حد آدمی کز تن برد جان در وداع
روح انسان پیکری تهمت بر آب و گل مبند
یار چون شد عمر در تعجیل بهتر ای طبیب
رو ببند حیله پای عمر مستعجل مبند
داروی منعم مکش در چشم گریان ای رفیق
راه بر سیلی چنین پر زور بیحاصل مبند
دل به خوبان بستن ای دل حاصل دیوانگیست
محتشم گر عاقلی دیگر به ایشان دل مبند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این غزل، شاعر از حالت ناامیدی و پریشانی خود سخن میگوید و به نوعی از تحرک و تغییر مسیر در زندگیاش خبر میدهد. او به معشوقش میگوید که از او فاصله بگیرد و دل به او نبندد، زیرا او وضعیت خوبی ندارد و از دوران سختی میگذرد. شاعر به غفلت و ناآگاهی اطرافیان اشاره میکند و بیان میکند که روح انسان فراتر از قید و بندهای جسمانی است. در نهایت، او به یار میگوید که بهتر است از عمر کوتاه بهرهبرداری کند و به ترفندهایی برای به تأخیر انداختن مرگ دل نبندد، چون این کارها بیفایده است و دل بستن به خوبان در چنین شرایطی دیوانگی است.
هوش مصنوعی: ای سواران تندرو، بارهای خود را از اینجا نگذارید، زیرا من امروز به شدت خراب و ناامیدم. بنابراین دوباره بار خود را نگذارید.
هوش مصنوعی: هماکنون از طوفان چشمانم، راهی به سمت دجله دارم. فقط چند روز دیگر این لباس را از این ساحل دور نکن.
هوش مصنوعی: غافل نباش که هنوز آثاری از یک نگاه تو بر من باقی مانده است. در این مکان، چشمانت را از من غافل نکن.
هوش مصنوعی: انسان به حد و مرز خاصی محدود نیست؛ وقتی روح او از بدن جدا میشود، دیگر نباید او را به ظواهر مادی و فیزیکی نسبت داد. روح انسان فراتر از جسم و ظواهر دنیایی است.
هوش مصنوعی: دوست عزیز، هنگامی که عمر به سرعت میگذرد و به انتها نزدیک میشود، بهتر است ای پزشک، درمان را تعطیل کنی و به دام فریب عمر که در حال گذر است نیفتی.
هوش مصنوعی: ای دوست، داروی من را در چشم کسی که افسرده و گریان است نریز، زیرا بر خوردن سیلی قوی و بیفایده چنین، هیچ نیازی نیست.
هوش مصنوعی: دل بستن به نیکان، ای دل، نتیجه دیوانگی است؛ محتشم، اگر عاقل باشی، به هیچکس دیگر دل نبند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای بهار پرفشان دل برگل و سنبل مبند
آشیان جز در فضای نالهٔ بلبل مبند
شوق آزادی تعلق اختراع وهم تست
از خیال پوچ چون قمری بهگردن غل مبند
مجمع دلها تغافلخانهٔ ابرو بس است
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.