گنجور

 
غروی اصفهانی

امشب شب وصالست روز فراق فرداست

در پردۀ حجازی شور عراق فرداست

امشب قرآن سعد است در اختران خرگاه

یا آنکه لیله البدر روز محاق فرداست

امشب زلالۀ رویان فرخنده لالۀ زاریست

رخسارهای چون شمع در احتراق فرداست

امشب نوای تسبیح از شش جهت بلند است

فریاد وا حسینا تا نُه رواق فرداست

امشب بنور توحید هرگاه شاه روشن

در خیمه آتش کفر دود نفاق فرداست

امشب ز روی اکبر قرص قمر هویداست

آسیب انشقاق از تیغ شقاق فرداست

امشب شگفته اصغر چون گل بروی مادر

پیکان و آن گلو را بوس و عناق فرداست

امشب خوشست و خرم شمشاد قد قاسم

رفتن بحجلۀ گور با طمطراق فرداست

امشب نهاده بیمار سر روی بالش ناز

گردن بحلفۀ غل پا در وثاق فرداست

امشب بروی ساقی آزادگان گشاده

بند گران دشمن بر دست و ساق فرداست

امشب نشسته مولا بر رفرف عبادت

پیمودن ره عشق روی براق فرداست

امشب شب عروجست تا بزم قاب و قوسین

هنگام رزم و پیکار یوم السباق فرداست

امشب شه شهیدان آمادۀ رحیل است

دیدار روی جانان یوم التلاق فرداست

امشب بگو ببانو یکساعتی بیارام

هنگامۀ بلا خیز مالا یطاق فرداست

امشب قرین یاری از چیست بیقراری

دل گر شود ز طاقت یکباره طاق فرداست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode