محمد بن منور
»
اسرار التوحید
»
باب سوم - در انتهاء حالت شیخ
»
فصل سیم - در کرامات وی در حیات و وفات
»
حکایت شمارهٔ ۱۶
خواجه ناصر پسر شیخ ما قدس اللّه روحه العزیز در میهنه بیمار شد بعد ازوفات شیخ، به مدتی بطبیب بطوس شد، چند روزها آنجا بود، چون اندکی صحت یافت روی به گورستان سفالقان نهاد به زیارت مشایخ. چون بازآمد آن شب بخفت، شیخ را دید که با او گفت ای ناصر
مشک تبتی داری باعنبرتر
ای دوست ببویهای دیگر منگر
خواجه ناصر از خواب درآمد، حالی عزم میهنه کرد و دیگر روز بگاه از طوس بیرون آمد و بمیهنه آمد و هم در آن ماه برحمت پیوست.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.