حکایت شمارهٔ ۱۳
حکیم محمد الابیوردی گفت به نزدیک ما مردی عظیم زاهد، او گفت من یکسال پیوسته عبادت میکردم و از خداوند سبحانه و تعالی بتضرع و زاری درمیخواستم تا مرا دلالت کند برخیری کی بدان خیر بدرجۀ شیخ بوسعید رسم. چون یک سال تمام برین اندیشه عبادت و مجاهدت کردم، شبی خفته بودم، به خواب دیدم که هاتفی مرا گویدی که شیخ بوسعید به حدیثی از احادیث مصطفی صلوات اللّه و سلامه علیه کار کرد تا بدان درجه رسید کی دیدی و شنیدی. از خواب درآمدم و به تضرع و زاری از خداوند تعالی درخواستم تا آن حدیث صل من قطعتک واعط من حرمک واعف عمن ظلمک. بیدار شدم و بدانستم کی مرتبۀ شیخ ابوسعید طلب کردن کار من و امثال من نیست کی مرا دو سال عبادت و ریاضت و مجاهدت باید کرد تا با من بگویند که او به کدام حدیث از احادیث مصطفی صلوات اللّه علیه و سلم کار کرده است، آن کار کی او کرده باشد من نتوانم کرد.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.