حکایت شمارهٔ ۹۷
خواجه حسن مؤدب گفت کی در آن وقت کی شیخ بنشابور بود ایمه و بزرگان شهر بخدمت شیخ میرسیدند، چون شیخ بومحمد جوینی و استاد امام ابوالقسم قشیری و استاد اسماعیل صابونی و از شیخ چیزی میپرسیدند و بحثی میکردند. یک روز شیخ را سخنی میرفت و این جمع و دیگر بزرگان شهر حاضر بودند، در میان سخن برزفان شیخ این بیت برفت کی:
یک دم زدن از حال تو غافل نیم ای دوست
صاحب خبران دارم آنجا کی تو هستی
آنگه شیخ روی بدیشان کرد و گفت معنی این بیت در قرآن کجاست؟ بزرگان بسیار اندیشه کردند، پس گفتند شیخ فرماید. شیخ گفت ما را میباید گفت؟ گفتند بلی. شیخ گفت خداوند میگوید اَم یَحْسِبُونَ اَنّا لانَسْمَعُ سِرَّهُم وَنَجویهُم بَلی وَرُسُلُنا لَدَیهِم یَکْتُبُونَ ایشان همه تعجب کردند از ادراک شیخ.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.