حکایت شمارهٔ ۶۳
آوردهاند کی روزی در نشابور جمعی از بزرگان چون محمد جوینی و استاد اسماعیل صابونی و استاد ابوالقسم قشیری در خدمت شیخ بودند و میگفتند تا ورد هر یکی در شب چیست. چون نوبت به شیخ رسید گفتند ای شیخ ورد تو چیست؟ شیخ ما گفت هر شب میگوییم کی یارب درویشان را فردا چیزی خوش ده تا بخورند. ایشان به یکدیگر نگریستند و گفتند ای شیخ این چه ورد باشد؟ شیخ گفت که مصطفی علیه السلام گفته است: اِنَّ اللّه تَعالی فی عَونِ العَبدِ مادامَ العَبْدُ فی عَونِ اَخیهِ المُسْلِم ایشان اقرار دادند کی ورد شیخ تمامتر است. دقیقه درین حکایت اینست کی شیخ بدیشان نمود کی آن وردی کی شما میخوانید و نمازی میکنیدبرای ثواب آخرت و طلب درجه میکنید و این نصیب نفس شماست، اگر نیکی میطلبید هم برای روزگار خویش میخواهید و همگی اوراد و دعوات ما موقوف و مصروفست بر نیکی خواستن برای غیر پس این تمامتر. چنانک در سخنان یکی از مشایخ بزرگست که در مناجات میگفت: خداوندا اعضا و جوارح مرا روز قیامت چندان گردان کی هفت طبقۀ دوزخ از اعضا و جوارح من چنان پر گردد کی هیچ کس را جای نماند. هر عذاب کی همۀ بندگان خویش را خواهی کرد بر نفس من نه تا من داد از نفس خود بستانم و او را به مراد خویش ببینم و بندگان از عقوبت خلاص بیابند.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.