گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
محمد بن منور

شیخ ابوالقسم روباهی بود در نشابور، از بزرگان متصوفه و سرور ده درویش بود از صوفیان معروف و ایشان مریدان استاد امام ابوالقسم قشیری بوده‌اند. چون شیخ به نشابور رسید هر ده بمجلس شیخ حاضر شدند و در خدمت شیخ بیستادند و از جملۀ مریدان شیخ شدند. ابوالقسم روباهی گفت کی مدتها از حقّ سبحانه و تعالی درمی‌خواستم کی یا رب درجۀ شیخ بوسعید بمن نمای. شبها درین معنی زاری و تضرع می‌نمودم تا یک شب رسول را صلی اللّه علیه و سلم بخواب دیدم، انگشتری درانگشت دست راست، نگینی پیروزه در وی نشانده. مرا گفت درجۀ شیخ بوسعید می‌طلبی؟ گفتم بلی یا رسول اللّه. انگشت بمن نمود و گفت چون نگینست در انگشتری. لرز بر من افتاد. از خواب بیدار شدم و دیگر روز به خدمت شیخ به مجلس بنشستم، روی به من کرد و گفت حدیث آن انگشتری چونست؟ چون از شیخ بشنیدم درپایش افتادم، قدس اللّه روحه العزیز.