این سوره یازده آیتست، چهل کلمه، صد و شصت و سه حرف، جمله به مکه فرو آمد بقول جماعتی مفسّران و قومی در مدنیّات شمرند، گویند: به مدینه فرو آمده، و درین سوره ناسخ و منسوخ نیست. ابی کعب روایت کند از مصطفی (ص) که گفت: هر که سوره «و العادیات» بر خواند، او را بعدد هر مؤمنی که شب مزدلفه در مزدلفه باشد و اندر آن جمع بود، ده نیکی بنویسند و همچنانست که آنجا حاضر بود.
و از حسن بصری روایت کنند که: سورة «و العادیات» همتای دو بهر از قرآن است. و سبب نزول این سوره بقول مقاتل آنست که: رسول خدا (ص) جمعی لشگریان صحابه را بقبیله کنانه فرستاد تا ایشان را بر دین اسلام دعوت کند. مدّتی بر آمد که رسول خدا (ص) ازیشان هیچ خبر نشنید و نمیدانست که حال ایشان بچه حدّ رسید و مسلمانان از بهر ایشان اندوهگن بودند و منافقان شاد همیبودند و بدروغ میگفتند که: ایشان را بکشتند. ربّ العالمین این سوره را فرو فرستاد و از حال ایشان خبر داد که: وَ الْعادِیاتِ ضَبْحاً آن اسبان ایشان از نشاط بانگ همیکنند، و در تاختن در سرای دشمن نفس همیزنند و گرد میانگیزند، و در تاختن از سنبهای ایشان آتش همیجهد، و بوقت صبح در سرای دشمن غارت همیکنند. ربّ العالمین تشریف غازیان را این کلمات بلفظ سوگند یاد کرد و مقصود آگاه کردن مصطفی است (ص)، و مؤمنان از احوال آن غازیان، و باز برد اندوه از دلهای ایشان. قوله: وَ الْعادِیاتِ جمع عادیة و هی الّتی تعدو و العدو السّرعة فی المشی و التّباعد فی الخطو و قوله: «ضبحا» مصدر وقع موقع الحال، ای یضبحن «ضبحا».
قال ابن عباس: المراد بها خیول الغزاة اقسم اللَّه بها شرفا للغزاة. و قال علی (ع) و ابن مسعود: انّها ابل الحاجّ، اقسم اللَّه بها تشریفا للحاجّ و الضّبح من الإبل النّفس و من الخیل الحمحمة.
و روی انّ علیّا (ع) انکر علی ابن عباس حمله العادیات علی الخیل. و قال: انّها نزلت فی وقعة بدر و لم یکن معنا حینئذ الّا فرسان احدهما للمقداد و الآخر للزّبیر.
و امّا ابن عباس فانّه احتجّ بالضّبح. و قال: انّ الإبل لا تضبح فانّ الضّبح صوت انفاس الخیل اذا جهدت فی الجری فیکثر الرّبو فی اجوافها من شدّة العدو. و قال ابن عباس: لیس شیء من الدّوابّ یضبح غیر الفرس و الکلب و الثّعلب. و قال الخلیل الضّبح نوع من العدو.
فَالْمُورِیاتِ قَدْحاً ای توری النّار بحوافرها اذا سارت فی الارض ذات الحجارة و اذا ارید بها الإبل فالمعنی انّها تضرب الحصا بمناسمها فیصکّ بعضها بعضا فتنقدح منها النّار. و قال مجاهد: هی افکار العلماء تستنبط المعانی. و قال عکرمة: هی الالسنة تظهر الحقّ بالنّطق. و قیل: هی مکر الرّجال یقال للماکر قدح فاوری.
و قیل: انّهم اذا نزلوا لیلا یوقدون النّار لیروا کثیرا فیکسروا بذلک قلوب المشرکین اذا بلغهم کثرة عددهم. و قیل: هی الخیل تهیّج الحرب بین اصحابها. و المعنی فالمهیّجات حربا. قوله: فَالْمُغِیراتِ صُبْحاً ای تسیر لیلا و تغیر علی الاعداء «صبحا» و الغارة وقت الصّباح من عادة العرب و نهی عن الغارة باللّیل. و کان رسول اللَّه (ص) یغیر مصبحا. و قیل: هی الإبل اذا افاضت من عرفات و الاغارة سرعة السّیر و منه قولهم: اشرق ثبیر کیما نغیر».
فَأَثَرْنَ ای هیّجن. «به»، ای بذلک المکان الّذی انتهین الیه کنایة عن غیر مذکور لانّ المعنی مفهوم.
نَقْعاً ای غبارا. و قیل: فَأَثَرْنَ بِهِ ای بالعدو. نَقْعاً ای صوتا.
و قیل: الهاء ضمیر الصّبح و المعنی: «اثرن» فی وقت الصّبح «نقعا».
فَوَسَطْنَ بِهِ ای بالقوم جمعا، ای الخیل دخلت رصف جمع من العدوّ تغیر علیهم. و قیل: «وسطن» فی وقت الصّبح جمع العدوّ. و قیل: هی الإبل توسطن بالقوم جمع منا. یقال: وسطهم یسطهم اذا صار فی وسطهم.
إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ هذا موضع القسم. اقسم اللَّه بهذه الاشیاء.
إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ ای قلیل الشّکر کفور بطیء الخدمة قلیل الخیر. و قال الحسن البصری: «الکنود» الّذی یعدّد المصائب و ینسی النّعم.
و فی الخبر عن النّبیّ (ص) «الکنود» الّذی یمنع رفده و یضرب عبده و یأکل وحده.
و قال الفضیل بن عیاض: «الکنود» الّذی انسته الخصلة الواحدة من الاساءة الخصال الکثیرة من الاحسان، و الشّکور الّذی انسته الخصلة الواحدة من الاحسان الخصال الکثیرة من الاساءة. و قال ابو بکر الورّاق: «الکنود» الّذی یری النّعم من نفسه و اخوانه. و قیل: یری النّعمة و لا یری المنعم. و قال الواسطی: هو الّذی ینفق نعم اللَّه فی معاصی اللَّه. و قیل. هو الحسود الحقود.
وَ إِنَّهُ عَلی ذلِکَ لَشَهِیدٌ الهاء عائدة الی الرّبّ سبحانه، ای انّ ربّه عَلی ذلِکَ ای «علی» کنوده و صنیعه لشاهد. و قیل: الهاء عائدة الی الانسان لانّه یعلم ذلک من نفسه و افعاله تشهد علی کفرانه نعمة ربّه. و قیل: انّه شاهد علی نفسه بما تصنع کقوله: «یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ» الآیة.
وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ ای انّ الانسان لاجل حبّ المال لبخیل. قال طرفة:
اری الموت یعتام الکرام و یصطفی
عقیلة مال الفاحش المتشدّد.
الشّدید و المتشدّد: البخیل، و کذلک الفاحش، و منه قوله: وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ. ای بالبخل. و قبل: معناه: وَ إِنَّهُ لَشَدِیدٌ الحبّ للخیر و هو المال. قال ابن زید: سمّی اللَّه المال خیرا و عسی ان یکون حراما خبیثا لکنّ النّاس یعدّونه خیرا فسمّاه اللَّه خیرا کما انّ الجهاد سمّاه اللَّه سوءا بقوله: فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ ای قتال و لیس هو عند اللَّه بسوء لکنّ یسمّونه سوءا.
قوله. أَ فَلا یَعْلَمُ ای هذا الانسان لا یعلم اذا بُعْثِرَ ای قلب و بحث و ایثر ما فی القبور من الموتی و ما بمعنی من.
وَ حُصِّلَ ما فِی الصُّدُورِ میّز و ابرز ما فیها من خیر او شرّ.
إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ یَوْمَئِذٍ لَخَبِیرٌ ای عالم فیجازیهم علی جمیع اعمالهم من الخیر و الشّرّ و کسرت الهمزة لمکان اللّام فی قوله «لَخَبِیرٌ» و لولاها لفتحت الهمزة لوقوع العلم علیها. هذا کقوله: وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُونَ.
روی انّ الحجّاج بن یوسف قرأ علی المنبر هذه السّورة یحضّ النّاس علی الغزو فجری علی لسانه.
إِنَّ رَبَّهُمْ بفتح الالف ثمّ استدرکها من جهة العربیّة فقال «خبیر»: و اسقط اللّام. و قال الزجاج: اللَّه خبیر بهم فی ذلک الیوم و فی غیره من الازمان و لکن خصّ «یومئذ» بالذّکر لانّ المعنی انّه یجازیهم علی کفرهم و الجزاء یقع «یومئذ» و اللَّه اعلم.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.