گنجور

 
میبدی

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان.

إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ (۱) آن گه که بودنی ببود و افتادنی بیفتد.

لَیْسَ لِوَقْعَتِها کاذِبَةٌ (۲) در بودن آن نه شک بود و نه در افتادن آن دروغ.

خافِضَةٌ، فرو برنده ناگرویدگان را، رافِعَةٌ (۳) بردارنده گرویدگان را.

وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا (۵) و بر کنند کوه‌ها بر کندنی.

إِذا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا (۴) آن گه که بجنبانند جنبانیدنی.

فَکانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا (۶) تا گردی شود از زمین خیزان ریزان.

وَ کُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً (۷) و شما سه گروه بید از سه گونه.

فَأَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ (۸) خداوندان راست دست آن چه مردمان‌اند که مردمان راست دست‌اند و راست سوی.

وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ (۹) و خداوندان چپ سوی و چه مردمان‌اند خداوندان چپ سوی.

وَ السَّابِقُونَ، و پیشوایان، السَّابِقُونَ (۱۰).

أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ (۱۱) فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ (۱۲) پیشوایان ایشانند آن مقربان و نزدیکان که در بهشتها با نازاند.

ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ (۱۳) گروهی از پیشینان.

وَ قَلِیلٌ مِنَ الْآخِرِینَ (۱۴) و اندکی از پسینان.

عَلی‌ سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ (۱۵) بر تختها زربافت.

مُتَّکِئِینَ عَلَیْها مُتَقابِلِینَ (۱۶) نشستگان بر آن تختها بی‌بیم، پشت باز نهادگان روی در روی.

یَطُوفُ عَلَیْهِمْ، بر سر ایشان میگردد وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ (۱۷) غلامان جوانان آراسته، جوانی و جاودانی را آفریده.

بِأَکْوابٍ، می‌گردانند بر سر ایشان صراحی و کوزآوریها بی‌گوشه وَ أَبارِیقَ، و آب دستانها با گوشه و دسته، وَ کَأْسٍ مِنْ مَعِینٍ (۱۸) و جام از می از چشمه روان.

لا یُصَدَّعُونَ عَنْها، ایشان را از آن شراب باز نه پراکنند وَ لا یُنْزِفُونَ (۱۹) و هیچ از می‌درنمانند.

وَ فاکِهَةٍ مِمَّا یَتَخَیَّرُونَ (۲۰) و از هر مجلس که گزینند.

وَ لَحْمِ طَیْرٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ (۲۱) و از هر گوشت مرغ که خواهند.

وَ حُورٌ عِینٌ (۲۲) و سیاه چشمان و فراخ چشمان، کَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَکْنُونِ (۲۳) مانندگان مروارید در صدف.

جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ (۲۴) پاداش آن کردار که میکردند.

لا یَسْمَعُونَ فِیها لَغْواً آنجا در آن بهشت نابکار نشنوند وَ لا تَأْثِیماً (۲۵) و نه هیچ بزه.

إِلَّا قِیلًا سَلاماً سَلاماً (۲۶) مگر سخنی بی‌رنج سخنی از جفا آزاد.

وَ أَصْحابُ الْیَمِینِ ما أَصْحابُ الْیَمِینِ (۲۷) و خداوندان راست دست چه مردمان که ایشانند.

فِی سِدْرٍ مَخْضُودٍ (۲۸) در درختستانی پربار خار از میوه آن چیده.

وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ (۲۹) و درخت موز میوه آن در هم نشسته.

وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ (۳۰) و سایه درختان کشیده.

وَ ماءٍ مَسْکُوبٍ (۳۱) و آبی بر روی زمین و فرش ریخته روان بی‌کنده.

وَ فاکِهَةٍ کَثِیرَةٍ (۳۲) و میوه‌ها فراوان.

لا مَقْطُوعَةٍ نه بسر آمده و باز بریده. وَ لا مَمْنُوعَةٍ (۳۳) نه از خوردن بازداشته.

وَ فُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ (۳۴) و کنیزکان برداشته قدرها ایشان از آلایش و کاهش.

إِنَّا أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً (۳۵) بیافریدیم ایشان را هم چنان آفریدنی.

لِأَصْحابِ الْیَمِینِ (۳۸) خداوندان راست دست راست.

فَجَعَلْناهُنَّ أَبْکاراً (۳۶) ما ایشان را دوشیزگان آفریدیم.

ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ (۳۹) جوکی از پیشینیان.

عُرُباً شوی دوستان، أَتْراباً (۳۷) هام‌بالا هام‌آسا یکدیگر.

وَ ثُلَّةٌ مِنَ الْآخِرِینَ (۴۰) و جوکی از پسینان.

وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ (۴۱) و خداوندان چپ دست و چپ سوی چه مردمان که ایشانند.

فِی سَمُومٍ در آتش و تفت باداند، بادی سخت گرم و بادی سخت سرد، وَ حَمِیمٍ (۴۲) و آبی جوشیده.

وَ ظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ (۴۳) و سایه دود صعب سیاه.

لا بارِدٍ وَ لا کَرِیمٍ (۴۴) نه خنک و نه آسان.

إِنَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُتْرَفِینَ (۴۵) ایشان پیش از آن روز منعمان و گردن‌کشان بودند.

وَ کانُوا یُصِرُّونَ عَلَی الْحِنْثِ الْعَظِیمِ (۴۶) و می‌سهیدند پیش از آن روز بر آن بزه‌ی بزرگ.

وَ کانُوا یَقُولُونَ، و میگفتند، أَ إِذا مِتْنا، باش آن گه که ما بمیریم وَ کُنَّا تُراباً وَ عِظاماً و خاک گردیم و استخوان، أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ (۴۷) ما برانگیختنی‌ایم..؟.

أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ (۴۸) و پدران پیشین ما هم برانگیختنی‌اند..؟.

قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ (۴۹) گوی پیشینان و پسینان جهانیان، لَمَجْمُوعُونَ همه با هم آوردنی‌اند، إِلی‌ مِیقاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ (۵۰) هنگام روزی دانسته نامزد را.

ثُمَّ إِنَّکُمْ أَیُّهَا الضَّالُّونَ الْمُکَذِّبُونَ (۵۱) پس شما ای گمراهان دروغ‌زن‌گیران.

لَآکِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ (۵۲) میخورید آن درخت زقوم را.

فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ (۵۳) تا پر میکنید از آن شکمها.

فَشارِبُونَ عَلَیْهِ مِنَ الْحَمِیمِ (۵۴) آن گه بر زبر آن آب جوشان می‌آشمید.

فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهِیمِ (۵۵) می‌آشمید آشمیدن ریگ خشک با شتران تشنه.

هذا نُزُلُهُمْ یَوْمَ الدِّینِ (۵۶) برین فرود آیند ایشان روز پاداش و روز داوری.

نَحْنُ خَلَقْناکُمْ، ما بیافریدیم شما را نخست، فَلَوْ لا تُصَدِّقُونَ (۵۷) پس چرا استوار نمی‌دارید.

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode