گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
میبدی

قوله: أَ لَمْ یَرَوْا یعنی اهل مکه کَمْ أَهْلَکْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ الم یعتبروا بمن هلک قبلهم فیؤمنوا مخافة ان ینزل بهم مثل ما نزل بمن قبلهم. مشرکان مکه را میگوید: نه نگرند و عبرت نگیرند بآن گذشتگان و رفتگان ازین جهان و جهانیان داران و ستمکاران که ما چون ایشان را هلاک کردیم و از خانه و وطن برانداختیم و نام و نشان ایشان از زمین برگرفتیم، نترسند اینان که با ایشان همان کنیم که با آنان کردیم. اهل کلّ عصر قرن سمّوا بذلک لاقترانهم فی الوجود، و «کم» موضعه نصب باهلکنا، و الجملة فی تقدیر النّصب بیروا.

و أَنَّهُمْ إِلَیْهِمْ لا یَرْجِعُونَ بدل من الجملة، و المعنی: انّهم لا یعودون الی الدنیا و لا یرجعون الیهم یوم القیمة نمیدانند و نمی‌بینند که ما چند هلاک کردیم پیش ازیشان از گروه گروه و آنکه از ان هلاک کردگان و گذشتگان هیچکس باز نمی‌آید، همه میروند و کس را بازگشت نه، همه میروند و دیده عبرت نه.

فی الذاهبین الاولی

ن من القرون لنا بصائر

لما رأیت مواردا

للموت لیس لها مصادر

و رأیت قومی نحوها

تمضی الاکابر و الاصاغر

لا یرجع الماضی الیّ

و لا من الباقین عابر

ایقنت انّی لا محا

لة حیث صار القوم صائر

وَ إِنْ کُلٌّ لَمَّا جَمِیعٌ لَدَیْنا مُحْضَرُونَ ای نجمعهم یوم القیمة للحساب و الجزاء علی الاعمال. ابن عامر و حمزه و عاصم «لمّا» بتشدید خوانند و باین قراءت «ان» بمعنی جحد است و «لمّا» بمعنی الا، ای و ما کلّ الا جمیع لدینا محضرون. باقی قرّا «لمّا» بتخفیف خوانند. و باین قراءت «ان» تحقیق سخن راست و «ما» صلت و زیادت توکید یعنی: و ان کلّ لجمیع لدینا محضرون.

«و آیة» رفع بالابتداء «لهم» خبره، «الارض المیتة» ای الیابسة. «احییناها» بالمطر، وَ أَخْرَجْنا مِنْها حَبًّا من الحنطة و الشعیر و ما اشبههما الحبّ الذی یطحن و البذر الذی یعصر منه الدّهن و الحبّة عجم العنب، «فمنه» ای من الحبّ «یأکلون».

«وَ جَعَلْنا فِیها» ای فی الارض، «جنّات» بساتین، مِنْ نَخِیلٍ وَ أَعْنابٍ وَ فَجَّرْنا فِیها مِنَ الْعُیُونِ.

«لِیَأْکُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ» ای ثمر الماء، لانّ الماء اصل الجمیع. و قیل: من ثمر ذلک.

قرأ حمزة و الکسائی: «من ثمره» بضمّتین، و الباقون «ثمره» بفتحتین. «وَ ما عَمِلَتْ» بغیر الهاء قراءة اهل الکوفة، و بالهاء قراءة الباقین. «ما» درین موضع بر دو وجه است: یکی بمعنی «الّذی» یعنی: و الّذی عملت ایدیهم، ای غرست و زرعت و حفرت میگوید: بستانها کردیم از آنچه ایشان کشتند و نشاندند و چشمه‌ها گشادیم از آنچه ایشان کندند و کاویدند. وجه دوم ماء نفی است یعنی: لیأکلوا من ثمره و لم تعمله ایدیهم تا از ان میوه‌ها خورند که نه از صنع ایشانست رویانیدن آن و نه کار ایشانست بیرون آوردن آن، ایشان کشتند امّا ببر نیاوردند ایشان نشاندند امّا ببار نیاوردند ایشان کندند امّا از سنگ آب نیاوردند، همانست که جای دیگر فرمود میوه را: «ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَها» و آب را گفت: «وَ ما أَنْتُمْ لَهُ بِخازِنِینَ» جای دیگر فرمود: «أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ»، «أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ» و قیل: اراد العیون و الانهار التی لم تعملها ید خلق مثل دجلة و الفرات و النیل و نحوها. و قوله «ایدیهم» هذا کنایة عن القوّة لانّ اقوی جوارح الانسان فی العمل یده فصار ذکر الید غالبا فی الکنایة، و مثله قوله: ذلِکَ بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیکُمْ. و فی کلام العجم: بدست خویش کردم بخویشتن: و انت لا تنوی الید بعینها. أَ فَلا یَشْکُرُونَ استفهام بمعنی الامر، ای لیشکروا نعمی.

ثمّ نزّه نفسه عزّ و جلّ فقال: سُبْحانَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْواجَ کُلَّها ای الاجناس و الاعمال و الانواع، مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ من الحبوب و الثمار و الحشیش و الاشجار، وَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ یعنی الذّکور و الاناث و ممّا خلق من الاشیاء من دوابّ البرّ و البحر یقال خلق اللَّه دابة ملأت ثلثی الارض و دوابّ البرّ و البحر الف صنف لا یعلم الناس اکثرها، یقول اللَّه تعالی: وَ نُنْشِئَکُمْ فِی ما لا تَعْلَمُونَ‌ وَ یَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُونَ.

وَ آیَةٌ لَهُمُ ای لاهل مکة تدلّ علی قدرتنا: «اللَّیْلُ نَسْلَخُ» ای ننزع و نکشط منه النهار فَإِذا هُمْ مُظْلِمُونَ داخلون فی الظلمة، و المعنی: نذهب بالنهار و نجی‌ء باللیل و ذلک انّ الاصل هی الظلمة و النهار داخل علیها اذا غربت الشمس سلخ النهار من اللیل فتظهر الظلمة، ای سلخنا الضّوء الذی هو شعاع الشمس من الهواء و کان کاللباس للهواء فصار لیلا کما ینزع اللباس من الشی‌ء، و منه قولهم: سلخت المرأة جلبابها ای نزعته.

وَ الشَّمْسُ تَجْرِی یعنی: و آیة لهم الشمس تجری، «لِمُسْتَقَرٍّ لَها»، ای الی مستقر لها. معنی آنست که: خورشید میرود تا آرامگاه خویش و آرامگاه وی زیر عرش عظیم است. خبر درست است از مصطفی صلوات اللَّه و سلامه علیه که فرمود فرا بو ذر غفاری: یا با ذر هیچ دانی که این آفتاب که فرو میشود کجا میرود؟ بو ذر گفت: اللَّه و رسوله اعلم، رسول فرمود: همی رود تا بزیر عرش او را قرار گاهی است، چون آنجا رسد سجود کند، پس دستوری خواهد تا از مشرق برآید بر عادت خویش، هر روز دستوری می‌یابد و از مطلع خویش بر میآید تا روزی که او را دستوری ندهند، شفیع طلب کند و شفیع نیابد، دیر بماند و وقت در گذرد بداند که اگر نیز دستوری یابد بمشرق نرسد بنالد گوید: خداوندا مشرق دور است چه فرمایی؟ فرمان آید که از جای خویش برآی آن گه از مغرب برآید و آن نشان مهین است از نشانهای قیامت، آن گه مصطفی فرمود علیه السلام: «أ تدرون متی ذاکم؟ حین لا ینفع نفسا ایمانها لم تکن آمنت من قبل».

و گفته‌اند: مستقرّ وی آنست که در غروب و طلوع هر روز او را مشرقی و مغربی است، آن روز که باقصی المشارق و آخر المغارب رسد بمستقرّ خویش رسد، لانها لا تجاوزه. و قیل: «مستقرّها» نهایة ارتفاعها فی السماء فی الصّیف و نهایة هبوطها فی الشتاء. و در شواذّ خوانده‌اند: «و الشّمس تجری لا مستقر لها» و هو قراءة ابن مسعود یعنی انها جاریة ابدا لا تثبت فی مکان، همانست که جای دیگر فرمود: «وَ سَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دائِبَیْنِ» این خورشید بر دوام همی رود او را آرام نه و باز ایستاد نه تا آن گه که دنیا بسر آید و بنهایت روش خویش رسد.

«وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ» نافع و ابن کثیر و ابو عمرو و یعقوب «و القمر» برفع خوانند بر معنی ابتدایا بر تقدیر: و آیة لهم القمر. باقی بنصب خوانند یعنی: و قدّرنا القمر. «قدّرناه» اختیار بو حاتم رفع است و اختیار ابو عبید نصب، نظیره قوله تعالی: وَ قَدَّرَهُ مَنازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَ الْحِسابَ میگوید: ماه را در رفتن اندازه کردیم منزلهایی که اول آن شرطین است و آخر آن بطن الحوت تا درین منزلها میرود هر شب بمنزلی فروآید بیست و هشت منزل اندر دوازده برج فلک در هر برجی دو روز و سه یکی بماند تا در یک ماه فلک بتمامی باز برد و آن روز که بمنزل آخر رسد «عادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ» آن شاخ خرما بن که بر سر خوشه دارد چون یک سال برآید کهن گردد و خشک شود باریک و ضعیف و زرد شود و از خشکی متقوس گردد، رب العالمین میفرماید: ماه نو در آخر ماه هم چنان گردد، و در آن آیت دیگر فرمود: لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَ الْحِسابَ این زیادت و نقصان ماه از آنست تا بر دیدار ماه و شمار رفتن او سال و ماه و روزگار میدانید.

«لَا الشَّمْسُ یَنْبَغِی لَها» ای یسهل لها، بغیت الشی‌ء فانبغی لی، ای استسهلته فتسهل لی و طلبته فتیسر لی، یقول عز و جل: لَا الشَّمْسُ یَنْبَغِی لَها أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ لاختلاف مکانیهما فانّ القمر فی السماء الدنیا و الشمس فی السماء الرابعة. «وَ لَا اللَّیْلُ سابِقُ النَّهارِ » لاختلاف زمانیهما فانّ زمان النهار وقت طلوع الشمس و زمان اللیل زمان غیبتها، سلطان قمر شب و سلطان آفتاب روز، میگوید: نیست ایشان را که امروز بر هم رسند یا بر سلطان یکدیگر زور کنند و پیشی گیرند تا بروز قیامت، پس چون قیامت پدید آید هر دو بر یکدیگر رسند چنانک رب العزة فرمود: وَ جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ اما امروز یکی در فلک خویش میرود و بسلطان خویش مینازد. فذلک قوله: وَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ السّبح الانبساط فی السیر کالسّباحة فی الماء.

وَ آیَةٌ لَهُمْ أَنَّا حَمَلْنا ذُرِّیَّتَهُمْ قرأ نافع و ابن عامر و یعقوب: ذرّیاتهم» علی الجمع، و قرأ الآخرون: «ذریّتهم» علی التوحید، و المراد بالذّریّة ها هنا الآباء و الاجداد. و اسم الذّرّیة یقع علی الآباء الذین ذری منهم الاولاد و الذّریّة فی قوله مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ هم الاولاد الذین ذرؤا من الاماء، و الذّرء الخلق، و «الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ» هو سفینة نوح علیه السلام الآباء فی سفینة و الأبناء فی اصلابهم.

وَ خَلَقْنا لَهُمْ مِنْ مِثْلِهِ ما یَرْکَبُونَ یعی الزوارق و صغار السفن. و قال ابن عباس: هو الإبل تحمل فی البرّ کما تحمل السفن فی البحر. میگوید: در برّ آفریدیم مانند کشتی در بحر تا خلق بر ان می‌نشینند و از آن منفعت همی گیرند. جای دیگر فرمود: وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ ما فرزندان آدم را برداشتیم در دشت و در دریا، در دشت و صحرا باشتران و در دریا بکشتی. و گفته‌اند: سه چیز آنست که اللَّه راند بکمال قدرت خویش: شتران در صحرا و میغ در هوا و کشتی در دریا.

قوله: وَ إِنْ نَشَأْ نُغْرِقْهُمْ نعمتهای خویش بر شمرد و عطاها بر داد آن گه آیت قهر و هیبت بر پی آن داشت تا ایشان را تنبیه کند و خبر دهد که نعمت بشکر مقابل کنید و عطا بطاعت او بکار دارید، اگر نکنید نعمت بر شما و بال کنم و آن کشتی و آن دریا سبب هلاک کنم فذلک قوله: وَ إِنْ نَشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلا صَرِیخَ لَهُمْ ای لا مغیث لهم، وَ لا هُمْ یُنْقَذُونَ ینجون من الغرق.

إِلَّا رَحْمَةً مِنَّا وَ مَتاعاً إِلی‌ حِینٍ ای الا ان نرحمهم و نمتّعهم الی انقضاء آجالهم فهما منصوبان علی المفعول له، و الرحمة هاهنا المهلة.

وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اتَّقُوا ما بَیْنَ أَیْدِیکُمْ وَ ما خَلْفَکُمْ قال ابن عباس: «ما بَیْنَ أَیْدِیکُمْ» یعنی الآخرة فاعملوا لها، «وَ ما خَلْفَکُمْ» یعنی الدنیا فاحذروها و لا تغترّوا بها. و قیل: معناه اتّقوا الذی قدمتم بین ایدیکم من الذنوب و الّذی خلفکم منها لم تعملوها بعد و انتم عاملوها.

قال شقیق البلخی: لانا ممّا لم اعمل من الذنوب اشدّ خوفا مما عملت. و قال قتادة: «اتَّقُوا ما بَیْنَ أَیْدِیکُمْ» ای اتّقوا نکالا کنکال من کان قبلکم من الامم «وَ ما خَلْفَکُمْ» ای اتّقوا قیام الساعة میفرماید: بپرهیزید از چنان فضیحت و چنان عقوبت که پیشینان را بود، آن مکنید که ایشان کردند که بشما رسد آن عقوبت که بایشان رسید، همانست که فرمود: «فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُکُمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُودَ». «وَ ما خَلْفَکُمْ» ای اتقوا قیام الساعة التی خلفکم بترسید از قیامت که میآید در قفای شما، یعنی آن مکنید که در قیامت شما را بآن عذاب کنند و جواب این سخن محذوف است، ای اذا قیل لهم اتّقوا لم یتّقوا و لم یرتدعوا.

وَ ما تَأْتِیهِمْ مِنْ آیَةٍ مِنْ آیاتِ رَبِّهِمْ ای دلالة علی صدق محمد (ص)، «إِلَّا کانُوا عَنْها مُعْرِضِینَ». قوله: «من آیة» این «من» تحقیق نفی است «مِنْ آیاتِ رَبِّهِمْ» «من» تبعیض است.

«وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ، یعنی لمشرکی قریش: «أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ» تصدّقوا علی الفقراء و انفقوا علی المساکین ممّا زعمتم من اموالکم انّه للَّه و هو ممّا جعلوه للَّه من الحرث و الانعام، قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا أَ نُطْعِمُ مَنْ لَوْ یَشاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ قالوها استهزاء، لا نطعمهم و لا نعطیهم و لم یعرفوا انّ اللَّه امرهم بذلک تعبّدا و امتحانا للعباد لیبلوا الغنیّ بالفقیر فیما فرض له فی مال الغنی، إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِی ضَلالٍ مُبِینٍ فیه ثلاثة اقوال: احدهما انّه من تمام کلام الکفّار قالوا للمؤمنین: انتم فی ضلال مبین حیث ترکتم دین آبائکم و اتّبعتم محمدا صلی اللَّه علیه و سلم. و قیل: هو جواب من اللَّه لهم. و قیل امر المؤمنین بان یقولوا لهم «إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِی ضَلالٍ مُبِینٍ».

وَ یَقُولُونَ مَتی‌ هذَا الْوَعْدُ یعنون وعد البعث و فیه اضمار، التأویل: ارونا إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ و انّما ذکر بلفظ الوعد دون الوعید لانّهم زعموا انّ لهم الحسنی عند اللَّه ان کان الوعد حقّا.

«ما یَنْظُرُونَ» ای ما ینتظرون، «إِلَّا صَیْحَةً واحِدَةً» هذه الصیحة صعقة القیامة ینفخ فی الصور ثلث نفخات: الاولی نفخة الفزع و الثانیة نفخة الصّعقة و الثالثة نفخة القیام لرب العالمین بین کلّ نفختین اربعون سنة، و هذه الآیة فی النفخة الثانیة، «تَأْخُذُهُمْ» ای تلحقهم «وَ هُمْ یَخِصِّمُونَ» قرأ حمزة «یخصمون» بسکون الخاء و تخفیف الصّاد، ای یغلب بعضهم بعضا بالخصام، و قرأ الآخرون بتشدید الصاد، ای یختصمون، فادغمت التاء فی الصّاد، ثمّ ابن کثیر و یعقوب و ورش یفتحون الخاء، و ابو عمرو یختلس فتحة الخاء، و قرأ الباقون بکسر الخاء.

روی انّ النبی (ص) قال: «اتقوا من السّاعة و قد نشر الرجلان ثوبهما فلا یتبایعانه و لا یطویانه و اتقوا من الساعة و قد رفع الرجل اکلته فلا یطعمها».

«فَلا یَسْتَطِیعُونَ تَوْصِیَةً» ای لا یقدرون علی ان یوصی بعضهم بعضا، «وَ لا إِلی‌ أَهْلِهِمْ یَرْجِعُونَ» یعنی انّ السّاعة لا تمهلهم لشی‌ء بل یموتون حیث یسمعون الصّیحة. معنی آیت آنست که: اسرافیل در صور دمد یعنی نفخه صعق و مردم غافل باشند از قیامت و با یکدیگر در آویخته در معاملت و متاجرت، چنان که جامه‌ای در دست دو کس باشد بایع و مشتری و می‌پیمایند در ان حال آواز صور برآید و هر دو در مقام خویش بمیرند یکی ترازو در دست دارد و بار می‌سنجد ناگاه مرده بیفتد و ترازو هم چنان در دست وی، یکی گاو میدوشد یکی آب میکشد هر کس بر سر شغل خویش و از قیامت و رستاخیز بیخبر که ناگاه ایشان را صعقه افتد، اینست که رب العالمین فرمود: فَلا یَسْتَطِیعُونَ تَوْصِیَةً وَ لا إِلی‌ أَهْلِهِمْ یَرْجِعُونَ.

«وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ» این نفخه سوم است نفخه بعث که خلق از گورها برآیند، و ذلک قوله: فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلی‌ رَبِّهِمْ یَنْسِلُونَ الاجداث القبور، واحدها جدث «یَنْسِلُونَ» ای یخرجون من القبور احیاء، نسل، ای خرج من مضیق، و منه قیل للولد: نسل لخروجه من بطن امّه، و الصور قرن فیه ارواح الموتی ینفخ فیه. و ذهب ابو عبید الی انّه جمع صورة کصوفة و صوف، ای تنفخ فی الاجسام فیحیون «فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلی‌ رَبِّهِمْ یَنْسِلُونَ» یسرعون.

قالُوا یا وَیْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا قال ابن عباس و قتادة: انّما یقولون هذا لانّ اللَّه تعالی یرفع العذاب عنهم بین النفختین فیرقدون فاذا بعثوا بعد النفخة الآخرة و عاینوا القیمة دعوا بالویل. و قال اهل المعانی: انّ الکفّار إذا عاینوا جهنّم و انواع عذابها صار عذاب القبر فی جنبها کالنوم فقالوا: «مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا»، ثم قالوا: «هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ»، اقرّوا حین لم ینفعهم الاقرار. و قیل: قالت الملائکة لهم: «هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ».

«إِنْ کانَتْ» یعنی ما کانت «إِلَّا صَیْحَةً واحِدَةً» یعنی النفخة الآخرة، «فَإِذا هُمْ جَمِیعٌ لَدَیْنا مُحْضَرُونَ» للحساب و الخصومات. هلاک ایشان بصیحه‌ای و بعث و احیاء ایشان بصیحه‌ای، میگوید: نباشد مگر یک بانگ چون بنگری همه بهم نزدیک ما حاضر کردگان باشند، همانست که گفت: «وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً». و گفته‌اند: صیحه بعث آنست که اسرافیل گوید بر صخره بیت المقدس: ایّتها العظام البالیة هلمّوا الی العرض علی جبّار الجبابرة.

فَالْیَوْمَ لا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَ لا تُجْزَوْنَ إِلَّا ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ یجوز ان یکون «ما» مفعولا، و یجوز ان یکون تقدیره: بما کنتم تعملون، فحذف الجار، و نظیر هذه الآیة قوله: الْیَوْمَ تُجْزی‌ کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ، لا ظُلْمَ الْیَوْمَ و قوله: وَ وُفِّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ و قوله: وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ و قوله: وَ یَوْمَ یُرْجَعُونَ إِلَیْهِ فَیُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا.

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode