گنجور

 
میبدی

قوله تعالی: «إِنَّ اللَّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا» اللَّه باز دارد از گرویدگان، «إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ» (۳۸) اللَّه دوست ندارد هرکژ کاری ناسپاس، «أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ» دستوری دادند ایشان را که جنگ کنند با دشمن، «بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا» از بهر آن بیداد که بر ایشان کردند، «وَ إِنَّ اللَّهَ عَلی‌ نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ» (۳۹) و اللَّه بر یاری دادن ایشان براستی که تواناست.

«الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ» ایشان که بیرون کردند ایشان را از خان و مان ایشان به نشایست بی هیچ چیز، «إِلَّا أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ» جز زان که میگفتند خداوند ما اللَّه است، «وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ» و اگر نه بازداشت اللَّه بودی که ایشان را از یکدیگر باز داشت، «لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ» فروهشتندی صومعه‌های راهبان، «وَ بِیَعٌ» و کلیسیاهای ترسایان، «وَ صَلَواتٌ» و کنیسه‌های جهودان، «وَ مَساجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیراً» و مسجدهای مسلمانان که اللَّه را خوانند و یاد کنند در آن ببانک نماز و نماز، «وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ» و براستی که اللَّه یاری دهد آن کسانی را که دین او را یاری دهند، «إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ» (۴۰) که اللَّه براستی با نیرو است با هر کس تاونده.

«الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ» ایشان که اگر ایشان را در زمین دسترس دهیم و پایگاه، و سلطانان نشانیم، «أَقامُوا الصَّلاةَ» نماز بپای دارند، «وَ آتَوُا الزَّکاةَ» و زکاة مال دهند، «وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ» و نیکوکاری فرمایند، «وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ» و از ناپسند باز زنند، «وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ» (۴۱) و اللَّه راست سرانجام همه کارها، «وَ إِنْ یُکَذِّبُوکَ» و اگر دروغ زن گیرند ترا، «فَقَدْ کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ» دروغ زن گرفت پیش از ایشان «قَوْمُ نُوحٍ وَ عادٌ وَ ثَمُودُ» (۴۲) قوم نوح و قوم هود و قوم صالح‌ «وَ قَوْمُ إِبْراهِیمَ» نمرود و اصحاب او، «وَ قَوْمُ لُوطٍ» (۴۳) و قوم لوط «وَ أَصْحابُ مَدْیَنَ» و قوم شعیب، «وَ کُذِّبَ مُوسی‌» و دروغ زن گرفتند موسی را، «فَأَمْلَیْتُ لِلْکافِرِینَ» فرو گذاشتم کافران را و درنگ دادم، «ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ» آن گه فرا گرفتم ایشان را، «فَکَیْفَ کانَ نَکِیرِ» (۴۴) چون دیدی و چون بود ناپسندیدن من.

«فَکَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَةٍ أَهْلَکْناها» ای بسا شهرا که هلاک کردیم آن را، «وَ هِیَ ظالِمَةٌ» و ستمکار ایشان بودند، «فَهِیَ خاوِیَةٌ عَلی‌ عُرُوشِها» آنکه آن شهر از مردمان خالی، دیوارها افتاده بر کازها. «وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ» و آنکه چاه باز مانده از، «وَ قَصْرٍ مَشِیدٍ» (۴۵) و کوشک استوار رفیع.

«أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ» به نروند در زمین، «فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِها» و ایشان را دلهایی بودی هشیار که دریافتندی، «أَوْ آذانٌ یَسْمَعُونَ بِها» گوشهایی بودی شنوا تا صواب بشنیدند بآن، «فَإِنَّها لا تَعْمَی الْأَبْصارُ» که آن جای چشمهای سر نابینا نیست، «وَ لکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ» (۴۶) لکن چشمهای دل نابیناست که در برهاست.

«وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذابِ» می‌شتابند ترا بعذاب، «وَ لَنْ یُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ» و اللَّه گفت خود مخالفت نکند و وعده بنگرداند، «وَ إِنَّ یَوْماً عِنْدَ رَبِّکَ» و روزی بنزدیک خداوند تو، «کَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ» (۴۷) چون هزار سالست از آنچه شما می‌شمرید.

«وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَةٍ» و ای بسا شهرا، «أَمْلَیْتُ لَها» که درنگ دادم آن را، «وَ هِیَ ظالِمَةٌ» ایشان بر ستمکاری خویش، «ثُمَّ أَخَذْتُها وَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ» (۴۸) آن گه فرا گرفتم آن را و باز گشت با من.

«قُلْ یا أَیُّهَا النَّاسُ» بگوی ای مردمان، «إِنَّما أَنَا لَکُمْ نَذِیرٌ مُبِینٌ» (۴۹) من شما را بیم نمایی آگاه کننده‌ام آشکارا.

«فَالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» ایشان که بگرویدند و کارهای نیک کردند، «لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ» (۵۰) ایشان را آمرزش است و روزی نیکو، «وَ الَّذِینَ سَعَوْا فِی آیاتِنا مُعاجِزِینَ» و ایشان که بر سخنان و پیغام ما خاستند که ما را عاجز آرند «أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَحِیمِ» (۵۱) ایشان فردا آتشییانند.

«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ» نفرستادیم پیش از تو هرگز فرستاده‌ای و نه هیچ پیغامبری، «إِلَّا إِذا تَمَنَّی» مگر آن گه که کتاب اللَّه می‌خواند، «أَلْقَی الشَّیْطانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ» دیو چیزی در افکند در خواندن وی، «فَیَنْسَخُ اللَّهُ ما یُلْقِی الشَّیْطانُ» اللَّه آنچه دیو درافکند بیفکند «ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ آیاتِهِ» پس محکم گرداند و روشن آنچه خود فرستاده بود از سخنان خویش، «وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ» (۵۲) و اللَّه داناست و راست دان.

«لِیَجْعَلَ ما یُلْقِی الشَّیْطانُ فِتْنَةً» آن را کند تا آنچه دیو در افکند تباهی و آزمایشی کند، «لِلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» ایشان را که در دلهای ایشان بیماری است و گمان، «وَ الْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ» و ایشان را که سخت دلانند، «وَ إِنَّ الظَّالِمِینَ لَفِی شِقاقٍ بَعِیدٍ» (۵۳) و کافران در ستیز و خلافند دور.

«وَ لِیَعْلَمَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ» تا بدانند ایشان که دانایانند، «أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ» که آن حکم حق است از خداوند تو، «فَیُؤْمِنُوا بِهِ» و بدان ایمان آرند.

«فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ»، و دلهای ایشان آن را نرم گردد، «وَ إِنَّ اللَّهَ لَهادِ الَّذِینَ آمَنُوا إِلی‌ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» (۵۴) و اللَّه تعالی براستی که راه نمای مؤمنانست براه راست.

«وَ لا یَزالُ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی مِرْیَةٍ مِنْهُ» همیشه ناگرویدگان در گمانند ازین نامه که بتو آمد، «حَتَّی تَأْتِیَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً» تا آن گه که رستاخیز با ایشان آید ناگاه، «أَوْ یَأْتِیَهُمْ عَذابُ یَوْمٍ عَقِیمٍ» (۵۵) یا بایشان مرگ روز بدر.

«الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ» پادشاهی آن روز اللَّه تعالی راست «یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ» داوری بر دمیان ایشان، «فَالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» ایشان که بگرویدند و کارهای نیک کردند، «فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ» (۵۶) در بهشتهای نازند.

«وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا» و ایشان که کافر شدند و بدروغ داشتند پیغامهای ما، «فَأُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ» (۵۷) ایشانند که ایشان راست عذابی خوار کننده.