گنجور

 
میبدی

قوله تعالی: «إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنی‌» ایشان که پیشی کرد ایشان را از ما خواست نیکو، «أُولئِکَ عَنْها مُبْعَدُونَ» (۱۰۱) ایشان از آن آتش دور داشتگانند.

«لا یَسْمَعُونَ حَسِیسَها» آواز آتش نشنوند فردا، «وَ هُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُونَ» (۱۰۲) و ایشان در آنچه دلهای ایشان آرزو خواهد جاویدانند.

«لا یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَکْبَرُ» بیم مهین ایشان را اندوهگن نکند، «وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ» و در بر ایشان می‌آیند فریشتگان، «هذا یَوْمُکُمُ الَّذِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ» (۱۰۳) این آن روز نیکوی شما است که وعده می‌دادند شما را.

«یَوْمَ نَطْوِی السَّماءَ» آن روز که بر نوردیم آسمان را، «کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلْکُتُبِ» چون بر نوشتن سجل نامه را، «کَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُهُ» چنان که مردم را بیافریدیم باز دیگر باره باز آفرینم، «وَعْداً عَلَیْنا» کردن این که ما گفتیم بر ماست، «إِنَّا کُنَّا فاعِلِینَ» (۱۰۴) که ما آن را خواهیم کرد.

«وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ» نبشتیم در آن نبشته که نبشتیم، «مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ» پس آن یادها که در آن نوشتیم، «أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها» که این جهان از جهانیان میراث برند، «عِبادِیَ الصَّالِحُونَ» (۱۰۵) بندگان من آن گروه نیکان.

«إِنَّ فِی هذا لَبَلاغاً» درین سخن شرف وصیت و مدح بسنده است و آگاهی داد، «لِقَوْمٍ عابِدِینَ» (۱۰۶) گروهی را که خدای پرستانند.

«وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ» (۱۰۷) و نفرستادیم ترا مگر بخشایشی جهانیان را.

«قُلْ إِنَّما یُوحی‌ إِلَیَّ» گوی بمن پیغام و فرمان میدهند و آگاهی می‌افکنند، «أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ» که خدای شما خدای یکتاست، «فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» (۱۰۸) گردن نهید و بگروید؟

«فَإِنْ تَوَلَّوْا» اگر بر گردند از اسلام، «فَقُلْ آذَنْتُکُمْ عَلی‌ سَواءٍ» بگو آگاه کردم شما را همسانی را، «وَ إِنْ أَدْرِی» و من نمیدانم، «أَ قَرِیبٌ أَمْ بَعِیدٌ» که سخت نزدیکست یا دورتر یا دیرتر، «ما تُوعَدُونَ» (۱۰۹) آنچه شما را وعده می‌دهند «إِنَّهُ یَعْلَمُ الْجَهْرَ مِنَ الْقَوْلِ» خداوند می‌داند بلند گفتن از هر سخن، «وَ یَعْلَمُ ما تَکْتُمُونَ» (۱۱۰) و می‌داند آنچه پنهان می‌دارید، «وَ إِنْ أَدْرِی» و گوی که من ندانم «لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَکُمْ» مگر که این آزمایشی است شما را، «وَ مَتاعٌ إِلی‌ حِینٍ» (۱۱۱) و بر خورداری اندک تا یک چندی.

«قالَ رَبِّ احْکُمْ بِالْحَقِّ» گوی خداوندا کار برگزار بسزا، «وَ رَبُّنَا الرَّحْمنُ الْمُسْتَعانُ» و خداوند ما که رحمن است یاری خواستن ازوست، «عَلی‌ ما تَصِفُونَ» (۱۱۲) بر کشیدن بار این ناسزاها و دروغها که می‌گویید.