گنجور

 
میبدی

قوله تعالی: «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ» ای شرّفناهم و اکثرنا لهم الکرامة، و قیل نسبناهم الی الکرم ما فرزندان آدمی را گرامی کردیم که ایشان را صورت نیکو دادیم و قد و قامت راست با عقل و با نطق و با تمییز و آنکه مردان بمحاسن آراسته و زنان بگیسوان. ابن عباس گفت در تفسیر این آیت: کلّ شی‌ء یتناول مأکوله بفیه من الارض الّا ابن آدم فانّه یتناول الطعام بیده و یرفعه الی فیه.

ابو یوسف قاضی در حضرت هارون الرّشید بود که مائده بنهادند و طعامی آوردند که او را در آن حاجت بملعقه بود، هارون انتظار ملعقه میکرد، ابو یوسف گفت از جدّ تو عبد اللَّه بن عباس روایت کردند در تفسیر: «کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ» که این تکریم آنست که هر خورنده‌ای بدهن خود از زمین خورد مگر فرزند آدم که بدست بر گیرد و فرا دهن برد، هارون چون این بشنید ملعقه بشکست و بدست طعام میخورد.

محمّد بن جریر گفت: تکریم بنی آدم آنست که ایشان را بر همه خلق خدا مسلّط کردند و همه را مسخر ایشان گردانیدند و ایشان را مسخّر هیچیز نکردند تا با عبادت اللَّه پردازند.

... «وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ» علی الإبل و الخیل و البغال و الحمیر، و فی البحر علی السّفن، «وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ» الثّمار و الحبوب و المواشی و السّمن و الزّبد و الحلاوی. و قیل «مِنَ الطَّیِّباتِ» ای من کسب یده از خلق خدا هیچیز نیست که روزی وی و قوت وی پاکتر است و خوشتر و نیکوتر از فرزند آدم، «وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی‌ کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِیلًا» اگر گوئیم: «کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ» عام است، پس این کثیر بهائم‌اند و انعام و دواب و وحوش، و اگر گوئیم خاص است و مؤمنانرا میخواهد که جای دیگر گفت: «وَ مَنْ یُهِنِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُکْرِمٍ» پس کثیر بمعنی عموم است: ملائکه و جن و غیر ایشان، و العرب یضع الکثیر و الاکثر فی موضع الجمیع کقوله تعالی: «وَ أَکْثَرُهُمْ کاذِبُونَ» ای کلّهم، و این قول بنا بر آن اصل است که: المؤمن افضل من الملائکة.

و روی عن زید بن اسلم قال: قالت الملائکة ربّنا انّک اعطیت بنی آدم الدّنیا یأکلون فیها و یتنعمون و لم تعطنا ذلک فاعطناه فی الآخرة، فقال و عزّتی و جلالی لا اجعل ذریّة من خلقت بیدی، و فی روایة: لا اجعل صالح ذریّة من خلقته بیدیّ کمن قلت له کن فکان.

و عن ابی هریرة قال سمعت رسول اللَّه (ص) یقول: المؤمن اکرم علی اللَّه من الملائکة الذین عنده.

و عن عبد اللَّه بن عمرو قال قال رسول اللَّه (ص): ما شی‌ء اکرم علی اللَّه یوم القیامة من ابن آدم، قیل یا رسول اللَّه و لا الملائکة، قال و لا الملائکة انّ الملائکة مجبولون بمنزلة الشّمس و القمر، و روی مجبورون.

و عن عائشة قالت قلت یا رسول اللَّه من اکرم الخلق علی اللَّه تعالی؟ قال یا عائشة اما تقرئن: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ».

و عن عمر بن عبد العزیز قال: انّ المؤمن افضل عند اللَّه من الملائکة، فقیل یا امیر المؤمنین فما حجّتک؟ قال قول اللَّه تعالی: «جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ» الی قوله: «وَ الْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بابٍ» فالذین یؤتون افضل من الذین یأتون‌

و ممّا یدلّ علی تفضیل المؤمنین علی الملائکة انّ اللَّه امرهم بالسّجود لآدم و قد اخذ کلّ واحد من اولاده حظّا من تلک الکرامة بدلیل قوله: «وَ لَقَدْ خَلَقْناکُمْ ثُمَّ صَوَّرْناکُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ» هذا

کقوله لهذه الامّة: «انا لما طغی الماء حملناکم فی الجاریة»

فاخبر انّه حملنا و نحن فی اصلابهم یومئذ، ثمّ قال: «لِنَجْعَلَها لَکُمْ تَذْکِرَةً»

فاذا جاز ان یکونوا محمولین بحمل الآباء کذلک ان یکونوا مسجودین بسجدة الآباء، و لذلک صاروا خدما لولد آدم و لم یکن ولد آدم خدما لهم فکان بعضهم حملة الارزاق الینا، و بعضهم علی الارواح لقبضها و حملها، و بعضهم موکّلون بالاستغفار لهم، و بعضهم موکّلون بالسّحاب و الرّیاح، و منهم المعقّبات تحفظ بنی آدم، و منهم فی الاعیاد یحملون الجوائز و منهم من یحضر الجمعات و یحمل الالویة و الرّایات و یکتب اسامی من سبق الی الجمعة قبل خروج الامام، و منهم سیّاحون فی الارض یلتمسون مجالس الذّکر، و منهم موکلون باتمام الکلام اذا قال الآدمی «سبحان اللَّه» قالوا «و بحمده» و اذا قال: «الحمد للَّه» قالوا «رب العالمین»، ثمّ یوم القیامة یوکّلون ببنی آدم، فمنهم من یصحبه الی الموقف، و منهم من یحمل النجائب، و منهم من یزن الاعمال، و منهم من یشیعه الی الصّراط فیقولون نحن اولیاؤکم فی الحیاة الدّنیا و فی الآخرة حتّی اذا صاروا الی الجنان، فمنهم خزّان، و منهم زوار و منهم حملة السّلام من عند العزیز الجبّار. قال اللَّه تعالی: «وَ الْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بابٍ، سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ»، ثمّ انّ جماعة من اهل السّنّة اتّفقوا علی انّ جملة ولد آدم مع ابیهم آدم و الانبیاء و المرسلین افضل من جملة الملائکة، و لا یقال للعصاة من المؤمنین انّهم خیر من جبرئیل و میکائیل.

قوله: «یَوْمَ نَدْعُوا» یوم منصوب، علی معنی اذکر یوم ندعوا. و قیل منصوب بمعنی یعیدکم الذی فطرکم یوم ندعوا میگوید آن خداوند که شما را بیافرید نخست بار باز آفریند شما را روز رستاخیز آن روز که خوانیم هر گروهی را از مردمان بامام ایشان. مجاهد گفت امام اینجا پیغامبر است یعنی هر امّتی را آن روز بپیغامبر ایشان باز خوانند.

روی ابو هریرة عن النّبی (ص) فی قوله: «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» قال بنبیّهم

گوید: یا امّة نوح، یا امّة هود، یا امّة صالح، یا امّة ابراهیم، یا امّة موسی، یا امّة عیسی، یا امّة محمّد، هر امّتی را بپیغامبران ایشان باز خوانند و ایشان را با پیغامبران بدارند و اللَّه داوری کند میان ایشان، پیغامبر را گوید که تو با امّت خویش چه گفتی و ایشان با تو چه گفتند؟ فذلک قوله: «فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ».

ضحّاک گفت و ابن زید و جماعتی: «بِإِمامِهِمْ» ای بکتابهم هر امّتی را بکتاب خویش باز خوانند آن کتاب که از آسمان به پیغامبر ایشان فرو آمد، گویند: یا اهل التّوراة، یا اهل الانجیل، یا اهل الزّبور، یا اهل القرآن. روی جعفر بن محمّد عن آبائه عن علی (ع) عن النّبی (ص) قال: یدعی کلّ قوم بامام زمانهم و کتاب ربّهم و سنّة نبیّهم.

ابن عباس گفت: «بِإِمامِهِمْ» یعنی امام هدی او امام ضلالة، امروز در دنیا هر کس را پیشوایی است و مقتدایی بهدایت یا بضلالت، پیشوای هدایت را میگوید: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا» و پیشوای ضلالت را میگوید: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ» هر که امروز بر پی امام هدایت رود فردا او را بوی باز خوانند، و هر که بر پی امام ضلالت رود بوی باز خوانند.

محمّد بن کعب گفت: «بِإِمامِهِمْ» ای بامّهاتهم، باین قول امام جمع امّ است کخف و خفاف وقف و قفاف و جل و جلال میگوید هر کس را بمادر خود باز خوانند، سه معنی را: یکی آنست که تا عیسی (ع) در آن دعوت از خلق جدا نشود و خجل نماند که همه را بپدر باز خوانند و او را بمادر، دیگر اظهار شرف حسن و حسین را تا نسبت ایشان با مصطفی نزدیکتر بود، گویند: یا حسن بن فاطمة بنت محمّد، یا حسین بن فاطمة بنت محمّد، سوم تا اولاد زنا را فضیحت نرسد و در ستر بماند. و قیل: «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» یعنی بمعبودهم، فیقال یا عبدة النّیران، یا عبدة الاوثان، یا عبدة الصّلبان، یا عبدة الشّیطان، فیلحق کلّ عابد بمعبوده و یبقی المؤمنون مع معبودهم.

روی ابو بردة عن ابی موسی قال قال رسول اللَّه (ص): اذا کان یوم القیامة جمع اللَّه تبارک و تعالی الخلائق فی صعید واحد ثمّ رفع لکلّ قوم آلهتهم الّتی کانوا یعبدون فیوردونهم النّار و یبقی الموحدون فیقال لهم ما تنتظرون، فیقولون ننتظر ربّنا عزّ و جل کنّا نعبده بالغیب، فیقال لهم أ تعرفونه، فیقولون ان شاء عرّفنا نفسه، قال فیتجلّی لهم تبارک و تعالی فیخرون له سجّدا، فیقال لهم یا اهل التّوحید ارفعوا رؤسکم فقد اوجب اللَّه تعالی لکم الجنّة و جعل مکان کلّ رجل منکم یهودیّا او نصرانیّا فی النّار.

و قیل: «بِإِمامِهِمْ» یعنی بصحائف اعمالهم فردا هر گروهی را بنامه کردار ایشان باز خوانند، هر که در دنیا طاعت دار و نیک مرد بوده او را بنامه طاعت او باز خوانند و نامه او بدست راست او دهند، و هر که عاصی و بد مرد بوده او را بنامه معصیت او باز خوانند و نامه او بدست چپ او دهند، و ذلک قوله عزّ و جل: «فَمَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ» ای کتاب عمله، «بِیَمِینِهِ» و هو المؤمن، «فَأُولئِکَ یَقْرَؤُنَ کِتابَهُمْ» مرة بعد اخری فرحین بما فیه و هذا دأب من اتاه کتاب فیه مسرّة و ابتهاج، «وَ لا یُظْلَمُونَ فَتِیلًا» ای لا ینقصون من جزاء اعمالهم قدر فتیل و هو ما فتلته باطراف اصابعک و طرحته، و قیل هو اسم لما فی شقّ النّواة.

«وَ مَنْ کانَ فِی هذِهِ أَعْمی‌» مؤمنانرا گفت که نامه شان بدست راست دهند و بشادی خوانند و کافران را نگفت که نامه‌شان بدست چپ دهند که این آیت بر آن معنی دلالت میکند و بر وی اقتصار کرد گفت: «وَ مَنْ کانَ فِی هذِهِ» ای فی الدّنیا، «أَعْمی‌» عمی القلب لا یبصر رشده، «فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمی‌» ای اشدّ عمی منه فی الدّنیا لانّه کان یبصر فی الدّنیا بعین رأسه و لا یبصر بعین قلبه و یحشر یوم القیامة اعمی لا یبصر بعین رأسه کما لا یبصر بعین قلبه، لقوله تعالی: «وَ نَحْشُرُهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ عَلی‌ وُجُوهِهِمْ عُمْیاً» و قال تعالی: «وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمی‌» میگوید هر که امروز درین جهان از دیدار حق نابیناست و حجّت حق نمی‌بیند، فردا نابیناتر است و گمراه‌تر که فرا راه بهشت نبیند، امروز که وقت عمل یافته و در توبه گشاده و بچشم سر در آیات قدرت اللَّه تعالی می‌نگرد هیچ راه نمی‌برد فرا رشد خویش و توبه نمی‌کند و حق در نمی‌یابد و از دیدن حق نابیناست، فردا که وقت عمل فائت شده و در توبه فرو بسته و بچشم سرّ نیز نابینا گشته ناچار که از دیدار حق نابیناتر بود و از راه حق و راستی دورتر.

اهل کوفه اعمی هر دو با مالت خوانند و باقی هر دو حرف بتفخیم مگر ابو عمرو که اوّل با مالت خواند و دوم بتفخیم، یعنی فهو فی الآخرة اشدّ عمی «وَ أَضَلُّ سَبِیلًا» «وَ إِنْ کادُوا لَیَفْتِنُونَکَ» ابن عباس گفت سبب نزول این آیت آن بود که وفد ثقیف آمدند گفتند ای محمد ما مسلمان شویم و با تو بیعت کنیم بشرط که با ما سه کار کنی: یکی آنک در نماز پشت خم ندهیم و سجود نکنیم. دوم بتان را بدست خود نشکنیم. سوم آنک یک سال بت لات را خدمت فرو نگذاریم، مصطفی (ص) گفت: «لا خیر فی دین لا رکوع فیه و لا سجود»

آن دین که در آن رکوع و سجود نبود در آن هیچ خیر نباشد، و آنچ می‌گوئید که بتان را بدست خویش نشکنیم این شما راست یعنی که اگر دیگری شکند شاید، اما خدمت لات که میخواهید یک سال آن طغیانست و باطل نگذارم و دستوری ندهم، ایشان گفتند ما میخواهیم که بسمع عرب رسد که تو ما را گرامی کردی و عزیز داشتی و آنچ دیگران را ندادی ما را دادی و اگر ترا کراهیت می‌آید یا می‌ترسی که عرب گویند که بایشان آن دادی که بما ندادی تو بگوی که: اللَّه امرنی بذلک اللَّه تعالی مرا بآن فرمود، این چنین می‌گفتند و الحاح می‌کردند تا رسول (ص) همت کرد که بعض مراد ایشان بدهد تا بدین اسلام درآیند، فانزل اللَّه تعالی: «وَ إِنْ کادُوا لَیَفْتِنُونَکَ».

سعید بن جبیر گفت: مشرکان گفتند رسول خدای را که نگذاریم ترا که دست به حجر اسود بری و آن را استلام کنی مگر که یک بار بتان ما را بپاسی ور همه بسر انگشتان بود، رسول خدا (ص) گفت: اللَّه تعالی می‌داند که من این را کاره‌ام اما چه زیان دارد که آن کنم تا از استلام حجر باز نمانم، چون رسول خدا این همت کرد آیت آمد: «وَ إِنْ کادُوا لَیَفْتِنُونَکَ».

قتاده گفت یک شب از رسول خدا (ص) خلوت طلب کردند و تا بامداد با وی سخن می‌گفتند و خود را بوی نزدیکی می‌نمودند، آن گه گفتند اگر خواهی که ما بتو ایمان آریم، این سقاط و رذال که گرد تو میگردند و بوی پشم میش از ایشان می‌دمد از آن که لباس صوف دارند، ایشان را از نزدیک خود بران و دور گردان، اگر ترا بما فرستاده‌اند؟ تا ما با تو بنشینیم و سخن تو بشنویم آن گه بتو ایمان آریم، رسول (ص) همت کرد که آنچ در خواسته‌اند بعضی بجای آرد تا ایشان مسلمان شوند و ربّ العزّه او را از آن همت معصوم گردانید و این آیت فرستاد: «وَ إِنْ کادُوا لَیَفْتِنُونَکَ» ای ارادوا و قاربوا لیفتنونک یصرفونک و یستزلّونک، «عَنِ الَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ» یعنی القرآن، «لِتَفْتَرِیَ عَلَیْنا غَیْرَهُ» ای لتختلق علینا غیر ما اوحینا الیک و هو قولهم: قل اللَّه امرنی بذلک، «وَ إِذاً لَاتَّخَذُوکَ خَلِیلًا» ای لو قلت ما قالوه و فعلت ما ارادوه لاحبّوک. قال ابن بحر معناه لاخذوک و انت الیهم محتاج و فقیر.

«وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناکَ» علی الحقّ بعصمتنا ایّاک، «لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ» ای اردت و هممت تمیل، «إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلِیلًا» فیه اضمار فانّ الوعید و العذر لا یجتمعان و المعنی: لقد کدت ترکن الیهم و لو رکنت الیهم شیئا قلیلا.

«إِذاً لَأَذَقْناکَ» اگر تو باندکی بایشان گرائیدی از محابا در حکم من، «لَأَذَقْناکَ ضِعْفَ الْحَیاةِ وَ ضِعْفَ الْمَماتِ» ای ضعف عذاب الدّنیا و ضعف عذاب الآخرة یعنی ضعف ما یعذّب به غیره، «ثُمَّ لا تَجِدُ لَکَ عَلَیْنا نَصِیراً» ناصرا یمنعک من عذابنا.

قال قتادة فلمّا نزلت هذه الآیات قال رسول اللَّه (ص): «اللهم لا تکلنی الی نفسی طرفة عین».

قال اهل المعانی لیقع منه همّ و لم یقع منه همّ و لا غیره.

قال الحسن همّ و هذا الهمّ ممّا یتجاوز اللَّه عنه و ظاهر الآیة تدلّ علی انّه (ص) لم یهمّ لانّ لولا یدلّ علی امتناع الشّی‌ء لوجود غیره و الممتنع فی الآیة ارادة الرّکون لوجود تثبیت اللَّه ایّاه.

«وَ إِنْ کادُوا لَیَسْتَفِزُّونَکَ مِنَ الْأَرْضِ» ابن عباس گفت جهودان در مدینه برسول خدا (ص) حسد بردند که مقام بمدینه داشت آمدند و گفتند ای محمّد تو پیغامبری؟ رسول گفت آری من پیغامبرم، گفتند اگر پیغامبری چرا مقام نه در شام داشتی و جایگاه و مسکن آنجا ساختی که زمین مقدّسه است جای پیغامبران و مهبط وحی و رسالت و زمین محشر و منشر، ابراهیم (ع) و دیگر انبیاء همه آنجا بوده‌اند و جای خویش آنجا پسندیده‌اند، و در زمین مدینه هرگز هیچ پیغامبر نبوده، اگر تو پیغامبری آنجا رو و مسکن ساز همچون ایشان، و اگر از روم می‌ترسی و راست می‌گویی که پیغامبری خدای عزّ و جل ترا از ایشان نگه دارد و بی بیم کند و انگه ما را نیز صدق تو معلوم شود و بتو ایمان آریم، رسول خدا ایشان را بآنچ گفتند راست گوی داشت و بغزاء تبوک رفت و مقصود وی شام بود، چون آنجا رسید جبرئیل آمد و آیت آورد: «وَ إِنْ کادُوا لَیَسْتَفِزُّونَکَ» و او را فرمودند تا با مدینه شود، گفتند: فیها محیاک و مماتک و منها تبعث. قال مجاهد و قتادة و الحسن: همّ اهل مکّة باخراج النّبی (ص) منها مشرکان قریش همت کردند که رسول خدای را از مکّه بیرون کنند، و بقول بعضی مفسران همّت کردند که او را از زمین عرب بیرون کنند، ربّ العالمین ایشان را ازو باز داشت و او را از آن کید و قصد ایشان نگه داشت، آن گه او را بهجرت فرمود تا بفرمان حق هجرت کرد بمدینه و این آیت بمکّه فرو آمد، ربّ العزّه رسول را از همّت ایشان خبر کرد گفت: «وَ إِنْ کادُوا لَیَسْتَفِزُّونَکَ» یعنی و المشرکون کادوا یستفزّونک، فدخلت ان و اللّام للتّوکید، «لَیَسْتَفِزُّونَکَ» ای یزعجونک، «مِنَ الْأَرْضِ لِیُخْرِجُوکَ مِنْها وَ إِذاً لا یَلْبَثُونَ خلفک» قراءت نافع است و ابن کثیر و ابو عمرو و ابو بکر، ای بعد خروجک و نصبه علی الظرف و قرأ الباقون: «خِلافَکَ» و له وجهان: احدهما انّه بمعنی بعدک و الآخر انّه مصدر خالف یخالف و نصبه علی المفعول له یعنی لا یلبثون لخلافک. و قیل نصب علی خلافک فنزع حرف الخفض و المعنی انّهم اذا همّوا باستفزازک و اخراجک من الارض فانّهم لا یلبثون بعد علی خلافک، «إِلَّا قَلِیلًا» فلم یلبثوا الّا قلیلا حتّی اجلی اللَّه عزّ و جل النّضیر الی الشّام و عذّب قریشا بالسّیف یوم بدر.

قوله: «سُنَّةَ مَنْ قَدْ أَرْسَلْنا قَبْلَکَ مِنْ رُسُلِنا» بسط هذه الآیة فی قوله عزّ و جل: «وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ» الآیتین... و المعنی انّا سننّا هذه السنة فیمن ارسلنا قبلک من رسلنا انّهم اذا اخرجوا نبیّهم من بین اظهرهم او قتلوه لم یلبثهم العذاب ان ینزل بهم میگوید ما سنّت چنان نهادیم در کار پیغامبران که پیش از تو بودند و امّتان ایشان: چون قصد کردند دشمنان که پیغامبران را بیرون کنند ما دشمنان را هلاک کردیم و زمین آن دشمنان بپیغامبران دادیم و نتوانی تو که رسول مایی این نهاد و این سنّت بگردانیدن.

«أَقِمِ الصَّلاةَ» ای ادمها و اثبت علیها، «لِدُلُوکِ الشَّمْسِ» ای بعد دلوک الشّمس، کقول العرب لخمس خلون و لعشر خلون یعنی بعدهما و دلوک الشّمس زوالها و میلها فی وقت الظّهر و کذلک میلها للغروب دلوک شمس در گشتن خورشید است هم بوقت زوال و هم بوقت فرو شدن آفتاب و مفسران را خلافست که اینجا وقت زوال می‌خواهد یا وقت غروب، مقاتل حیّان و ضحّاک و سدّی و جماعتی میگویند وقت غروبست و حدیث عبد اللَّه بن مسعود بدلیل آوردند: انّه کان اذا غرب حاجب الشّمس صلّی المغرب و افطر ان کان صائما و یحلف باللّه الذی لا اله الّا هو انّ هذه السّاعة لمیقات هذه الصّلاة و هی التی قال اللَّه عزّ و جل: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ».

امّا ابن عباس و مجاهد و مقاتل و قتاده و جماعتی از علماء صحابه و تابعین و ائمّة دین میگویند دلوک وقت زوال است و حدیث عقبة بن عمرو بدلیل آرند: قال قال رسول اللَّه (ص) اتانی جبرئیل لدلوک الشّمس حین زالت الشّمس فصلی بی الظّهر، و قال ابو برزة کان رسول اللَّه (ص) یصلّی الظّهر اذا زالت الشّمس ثمّ تلا: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ».

و قال جابر بن عبد اللَّه دعوت النّبی (ص) و من شاء من اصحابه فطعموا عندی ثمّ خرجوا حین زالت الشّمس فخرج النّبی (ص) فقال اخرج یا با بکر فهذا حین دلکت الشّمس.

و تحقیق این تأویل آنست که جبرئیل (ع) چون رسول خدا را مواقیت نماز بیان می‌کرد ابتدا بنماز پیشین کرد و این تأویل اوقات نماز را شامل تر است که نماز پیشین و دیگر در تحت این شود که گفت: «لِدُلُوکِ الشَّمْسِ» و نماز شام و خفتن در آن شود که گفت: «إِلی‌ غَسَقِ اللَّیْلِ» و غسق اللّیل دخول ظلمته و الغاسق هو اللّیل، و الی اینجا بمعنی مع است چنانک در آیت آبدست کردن گفت: «الی المرافق و الی الکعبین» و تقول العرب الذّود الی الذّود ابل یعنی مع الذّود، «وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ» منصوب بالاقامة یعنی و اقم قرآن الفجر، سمّی صلاة الفجر قرآنا بطول القراءة فیها جهرا و یدلّ هذا علی انّ الصّلاة لا تصحّ الّا بقراءة القرآن لانّ قوله جلّ و عزّ اقم الصّلاة و اقم قرآن الفجر قد امر ان یقیم الصّلاة بالقراءة حتی سمّیت الصّلاة قرآنا فلا تکون صلاة الّا بقراءة.

«إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً» تشهده ملائکة اللّیل و ملائکة النّهار ینزل هؤلاء و یصعد هؤلاء فهو فی آخر دیوان اللّیل و اوّل دیوان النّهار.

روی ابو هریرة قال قال رسول اللَّه (ص): تجتمع ملائکة اللّیل و ملائکة النّهار فیجتمعون عند صلاة الصّبح فتصعد ملائکة اللّیل و تمکث ملائکة النّهار فیسئلهم ربّهم فیقول کیف ترکتم عبادی فتقول ربّنا اتیناهم و هم یصلّون و ترکناهم و هم یصلّون فاغفر لهم یوم الدّین.

و عن ابی الدّرداء قال قرأ رسول اللَّه (ص): «إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً» قال یشهده اللَّه و ملائکة اللّیل و ملائکة النّهار.

قال ابن بحر هذا التّرغیب فی حضور المساجد لها و شهود الجماعة لاجلها.

و عن ابی هریرة قال قال النّبی (ص): تفضل صلاة الجماعة صلاة احدکم وحده بخمسة و عشرین جزءا و تجتمع ملائکة اللّیل و ملائکة النّهار فی صلاة الفجر، ثمّ قال ابو هریرة اقرؤا ان شئتم: «وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً».

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode