گنجور

 
میبدی

قوله تعالی: قالُوا یا شُعَیْبُ أَ صَلاتُکَ تَأْمُرُکَ ابن عباس گفت: شعیب نماز بسیار کردید از آن جهت این سخن گفتند یعنی این نمازهای فراوان تو میفرماید ترا که ما را از پرستش بتان بازداری. حمزه و کسایی و حفص «أ صلاتک» خوانند بر لفظ واحد، یعنی أ قراءتک التی تقرأها فی صلوتک تامرک، و قیل دینک یامرک ان نترک ما یعبد آباؤنا من الاصنام، أَوْ أَنْ نَفْعَلَ این «او» بمعنی واو است، هم چنان که فلان گویند یرکب البغل او الفرس یعنی مرة هذا و مرة ذاک أَنْ نَفْعَلَ عطف است بر ما یَعْبُدُ نه عطف است بر أَنْ نَتْرُکَ یعنی أ صلاتک تامرک ان نترک ما یعبد آباؤنا و فعلنا فی اموالنا ما نشاء. و آنچه ایشان در مال خویش میکردند بخس بود در کیل‌ و وزن و تکسیر الدّراهم و الدّنانیر، یعنی اذا تراضینا فیما بیننا بذلک فلم تمنعنا منه، میگوید: ما خود رضا دادیم و پسندیدیم آنچه میکنیم از بخس و تکسیر، تو چرا ما را باز میداری. و در شواذّ خوانده‌اند «ما تشاء» به تاء، و برین قرائت أَنْ نَفْعَلَ عطف بر أَنْ نَتْرُکَ باشد و معنی آنست که سفیان ثوری گفت: کان یأمرهم بالزّکاة فاجابوه بذلک. إِنَّکَ لَأَنْتَ الْحَلِیمُ الرَّشِیدُ این سخن بر وجه استهزا گفتند و بوی ضدّ این خواستند یعنی انک لانت السّفیه الغاوی. این هم چنان است که خزنه آتش بو جهل را گویند: ذُقْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْکَرِیمُ و روا باشد که این سخن بتحقیق گفته باشند یعنی انّک فینا حلیم رشید فلیس یحمل بک شقّ عصا قومک و لا مخالفة دینهم. هم چنان که قوم صالح گفتند: یا صالِحُ قَدْ کُنْتَ فِینا مَرْجُوًّا قَبْلَ هذا و الرّشید یصلح للفاعل و المفعول، تقول: رشد رشدا و رشد فهو رشید و ارشده اللَّه فهو رشید مرشد و مرشد فیهما جمعا.

قال: یا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلی‌ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی ای اخبرونی عما ترون فیما اقول ان کنت علی بیان من ربی و برهان فیما ادعوکم الیه. وَ رَزَقَنِی مِنْهُ ای من اللَّه، و قیل: من البیان. رِزْقاً حَسَناً حلالا طیّبا من غیر بخس و تطفیف و ذلک انّه کان کثیر المال. و قیل: رزقا حسنا، علما و معرفة و نبوة. جواب شرط محذوف است و إِنْ کُنْتُ این کون حال است میگوید: من که بر بیان و بصیرت تمام و بر حجّتی روشن و روزی فراخ فراوان از مال و نعمت حلال و از علم و معرفت و نبوّت و رسالت و توفیق طاعت، أ فأعدل عنها و اتّبع الضلال؟ چه بینید شما و چه گوئید ازین بر گردم و بر پی ضلالت روم؟

وَ ما أُرِیدُ أَنْ أُخالِفَکُمْ إِلی‌ ما أَنْهاکُمْ عَنْهُ یعنی لا انهاکم عن شی‌ء ثمّ آتیه.

میگوید: من شما را از چیزی نهی نکنم که پس خود کنم بخلاف آنچه میگویم و این از نکوترین خطابهاست در قرآن و پندها که علما را داده‌اند و آن سه آیت‌اند در قرآن یکی اینست، دیگر أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ سه دیگر لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ بر علما واجب است نظر درین آیات کردن و حقّ آن بجای آوردن و کار بند آن بودن، خود در آن پند پذیرفتن، و آن گه دیگران را در آن پند دادن، و باین معنی گفته‌اند:

لا تنه عن خلق و تاتی مثله

و قال آخر:

عار علیک اذا فعلت عظیم

و غیر تقیّ یأمر النّاس بالتّقی

طبیب یداوی و الطّبیب مریض.

و گفته‌اند: یحیی معاذ هر گه که بر سریر نشستی تا خلق را پند دهد، نخست این بیت گفتید:

مواعظ الواعظ لن تقبلا

حتّی یعیها قلبه اوّلا

یا قوم ما اقبح من واعظ

خالف ما قد قاله فی الملا

اظهر للنّاس من احسانه

و بارز الرّحمن لمّا خلا.

إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلاحَ ای ما ارید فیما آمرکم به و انهاکم عنه الّا الاصلاح فیما بینی و بینکم بان تعبدوا اللَّه وحده و تفعلوا ما یفعل من یخاف اللَّه. میگوید: من بآنچه میفرمایم شما را جز صلاح کار شما نمی‌خواهم که صلاح کار شما در آنست که خدای را پرستید، و او را طاعت دار باشید، و کار نیکان و پرهیزگاران کنید، آن گه گفت. مَا اسْتَطَعْتُ یعنی این پند که دادم، و صلاح شما که خواستم، بقدر طاعت خویش کردم، و طاقت و وسع من بیش از ابلاغ و انذار نیست. امّا شما را بر طاقت داشتن در قدرت من نیست، که آن جز بتوفیق اللَّه نیست وَ ما تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ یعنی و ما توفیقی لدعائکم الی الاسلام و ترک التّطفیف إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ ای فوّضت امری الیه و استعنت به و وثقت به وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ ارجع فی السراء و الضّراء و الیه ارجع فی المعاد.

وَ یا قَوْمِ لا یَجْرِمَنَّکُمْ ای لا یکسبنّکم و لا یحملنّکم کقول الشاعر:

و لقد طعنت ابا عیینة طعنة

جرمت فزارة بعدها ان تغضبا.

و هو متعدّ الی مفعولین احدهما الکاف و المیم و الثانی أَنْ یُصِیبَکُمْ و الشّقاق المخالفة و المعاداة و ان یکون فی شقّ غیر شقّه. و معنی الآیة: لا یحملنّکم معاداتکم ایّای أَنْ یُصِیبَکُمْ عذاب العاجلة مِثْلُ ما أَصابَ قَوْمَ نُوحٍ من الغرق أَوْ قَوْمَ هُودٍ من الریح العقیم، أَوْ قَوْمَ صالِحٍ من الرجفة و الصّیحة، وَ ما قَوْمُ لُوطٍ مِنْکُمْ بِبَعِیدٍ این از بهر آن گفت که ایشان قریب العهد بودند با هلاک قوم لوط که شعیب را بر اثر لوط فرستادند. میگوید: نه دیر است تا ایشان را هلاک کردند، چرا بهلاک ایشان پند نپذیرید، و عبرت نگیرید، و گفته‌اند: دیار و وطن قوم لوط نزدیک بود بایشان میگوید: چرا در آن دیار و وطن ننگرید، و عبرت نگیرید، که رب العزّة آن را چنان زیر و زبر کرده، و دمار برآورده؟

وَ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ معنی استغفار و موضع این ثُمَّ از پیش رفت، إِنَّ رَبِّی رَحِیمٌ وَدُودٌ رحیم بالمؤمنین ودود متحبب الی عباده و بالاحسان علیهم. میگوید: خداوند من مهربانست. و بخشاینده بر مؤمنان، سخت دوست دار ایشان. و مهر او کننده میان خود و بندگان، بنیکو کاری کردن با ایشان وَدُودٌ بناء مبالغة است فعول بمعنی فاعل، و روا باشد که فعول بمعنی مفعول بود، و بهر دو معنی صفت خداست، و او را سزاست، فانّه تعالی یودّ المؤمنین و یودّونه، کما قال جلّ و عزّ: یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ و قال: وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ. و قال: سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا.

قالُوا یا شُعَیْبُ ما نَفْقَهُ کَثِیراً مِمَّا تَقُولُ ای ما نفهم الا الیسیر مما تقول من التوحید و البعث و النشور و وفاء الکیل و المیزان. وَ إِنَّا لَنَراکَ فِینا ضَعِیفاً ای ضعیف البدن. و قیل: قلیل البصر بمصالح الدنیا و عمارتها و الانتفاع بها. و قیل: ضعیفا، ای ضریرا، یعنی ضعیف البصر. و فی لغة حمیر: یسمی الضریر ضعیفا، و کان شعیب (ع) ضریرا و یسمّی الاعمی ضریرا لانه ضرّ بذهاب بصره، و یسمّی ایضا مکفوفا لانه کف عن التصرف بذهاب بصره. گفته‌اند: شعیب (ع) ضریر بود، از بس که بگریسته بود از بیم خدا ضریر گشت، و او را خطیب پیغامبران میگفتند، شیرین سخن بود و خوش نطق و پاک عبارت، و عشیره و قبیله وی فراوان بودند ازینجا بود که قوم وی گفتند: لَوْ لا رَهْطُکَ لَرَجَمْناکَ میگویند، رهط وی چهار هزار بار هزار بودند همه بر ملّت ایشان نه بر ملّت شعیب، ازین جهت بایشان میل داشتند و اکرام‌ ایشان را میگفتند لَوْ لا رَهْطُکَ لَرَجَمْناکَ ای لولا عشیرتک و اقرباؤک لقتلناک بالرجم و هو من شر القتلات. و قیل: رجمناک سببناک و شتمناک، وَ ما أَنْتَ عَلَیْنا بِعَزِیزٍ لست عندنا من اهل الکرامة و التوقیر. و قیل: و ما انت علینا بذی غلبة و ملک، و کانوا یسمون الملک عزیز.

قالَ یا قَوْمِ أَ رَهْطِی أَعَزُّ عَلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ الرهط و العصبة و النفر لا یقع الا علی الرجال، چون ایشان گفتند: لَوْ لا رَهْطُکَ لَرَجَمْناکَ شعیب بر ایشان انکار نمود گفت: تترکون قتلی لرهطی و اللَّه عزّ و جلّ اولی بان تتّبع امره أ عشیرتی اعظم فی قلوبکم من اللَّه و اللَّه خالقکم و رازقکم؟ مرا در عشیرت من آزرم میدارید، و ایشان را در دل خویش بزرگ میدانید، و در خداوند بزرگوار، و کردگار ذو الجلال که آفریدگار، و روزی گمار، شماست می‌آزرم نمی‌دارید؟ سزاتر و نیکوتر آن بود که مرا در اللَّه نگه دارید و از بهر وی آزرم دارید نه از بهر عشیرت.

وَ اتَّخَذْتُمُوهُ وَراءَکُمْ ظِهْرِیًّا این در نسق استفهام است، یعنی که شما اللَّه را پس پشت گرفته‌اید، و فرمان وی بگذاشته‌اید. الظهری، من ولّیت علیک ظهرک، یقال: فلان جعل فلانا ظهریّا و القی حاجته وراء ظهره و جعل حاجته منه بظهر، قال اللَّه عزّ و جلّ فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ و امّا قوله: وَ کانَ الْکافِرُ عَلی‌ رَبِّهِ ظَهِیراً یعنی عونا لاعدائه علیه، و یقال: مولیا علیه ظهره إِنَّ رَبِّی بِما تَعْمَلُونَ مُحِیطٌ عالم به مجاز علیه.

وَ یا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلی‌ مَکانَتِکُمْ قرأ ابو بکر مکاناتکم بالجمع، و المکانة المنزلة.

و قیل: مصدر، مکن مکانة اذا تمکن من الشّی‌ء وَ یا قَوْمِ اعْمَلُوا این آیت و نظایر این در قرآن تهدیداند و اظهار غنا از خلق. و المعنی: اعملوا علی ما انتم علیه إِنِّی عامِلٌ علی ما انا علیه من طاعة اللَّه و سترون منزلتکم بمنزلتی سَوْفَ تَعْلَمُونَ ایّنا الجانی علی نفسه و المخطی فی فعله مَنْ یَأْتِیهِ عَذابٌ یُخْزِیهِ یذلّه و یفضحه وَ مَنْ هُوَ کاذِبٌ قیل: مَنْ فی محلّ النّصب. ای سوف تعلمون من هو کاذب. و قیل: و یخزی من هو کاذب.

و قیل: محلّه رفع تقدیره، و من هو کاذب فیعلم کذبه و یذوق و بال امره وَ ارْتَقِبُوا ای انتظروا ما وعدتکم من العذاب إِنِّی مَعَکُمْ رَقِیبٌ ای منتظر لکم العذاب فی الدّنیا و قیل: انّی مرتقب الرّحمة من اللَّه.

وَ لَمَّا جاءَ أَمْرُنا ای قضاؤنا فی قوم شعیب بالعذاب نَجَّیْنا شُعَیْباً وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ أَخَذَتِ الَّذِینَ ظَلَمُوا الصَّیْحَةُ قیل: الصّیحة الصّیاح، صاح بهم جبرئیل فماتوا. و قیل: الصّیحة هاهنا العذاب و انّما اهلکوا بالحرّ و هم اهل یَوْمِ الظُّلَّةِ و قیل: بعث اللَّه شعیبا الی مدین و الی اصحاب الایکة فاهلک اصحاب مدین بالصّیحة کما فی الآیة، و اصحاب الایکة بالحرّ و یقویه ما بعده أَلا بُعْداً لِمَدْیَنَ کَما بَعِدَتْ ثَمُودُ و ثمود اهلکوا بالصّیحة فَأَصْبَحُوا فِی دِیارِهِمْ جاثِمِینَ میّتین صرعی هلکی، کَأَنْ لَمْ یَغْنَوْا فِیها ای کأن لم یکونوا فیها، ای فی دیارهم. و قیل: فی الدّنیا، ای کان لم یعیشوا فی الدّنیا و لم یکونوا من عمّارها. و قیل: کأن لم ینزلوها، یقال: غنینا بالمکان، اذا نزلنا به أَلا بُعْداً لِمَدْیَنَ ای انّهم قد بعدوا من رحمة اللَّه عزّ و جلّ. و هو منصوب علی المصدر، ای ابعدهم اللَّه فبعدوا بعدا. بعد بالضّمّ ضدّ قرب، و بعد بالکسر هلک.

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسی‌ بِآیاتِنا و هی التوریة و ما انزل فیها من الاحکام وَ سُلْطانٍ مُبِینٍ حجّة واضحة نیّرة و هی العصا و الجراد و القمّل و الضّفادع و غیرها. و السّلطان من السّلیط. و السّلیط: ما یستضاء به، و من هذا قیل للزّیت سلیط. و المبین الواضح و الموضح ایضا لانّ، ابان، یجی‌ء لازما و متعدّیا. و قیل: السّلطان، الّذی خصّه اللَّه به استیلاؤه علی قلب من رآه، کما قال: وَ أَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّةً مِنِّی لم یره احد الّا احبّه ثمّ لم یأخذه فی اللَّه ضعف و لا فشل، لطم وجه فرعون و هو رضیع کما فی القصّة و لطم وجه ملک الموت کما

فی الخبر «وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِیهِ یَجُرُّهُ إِلَیْهِ»

و قتل القبطی و اقدم بالجسارة علی سؤال الرّؤیة ففی جمیع هذا تجاوز اللَّه عنه لما اعطاه من السّلطان و القوّة إِلی‌ فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ فَاتَّبَعُوا ای الملأ اتّبعوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَ ما أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِیدٍ هذا جواب ل: فرعون فی قوله: وَ ما أَهْدِیکُمْ إِلَّا سَبِیلَ الرَّشادِ و قیل: ما امره ذا صلاح و قیل الرّشید هاهنا بمعنی المرشد یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ یعنی یتقدّمهم فیقودهم الی النّار، یقال: قدمه یقدمه قدما اذا تقدّمه فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ ذکره بلفظ الماضی یحتمل وجهین: احدهما: فاوردهم فی الدّنیا النّار، ای موجبها و هو الکفر و الثانی: انّ الفاظ القیمة اکثرها جاء بلفظ الماضی تحقیقا فیکون المعنی یقودهم الی ان یوردهم فیدخل قبلهم و هم خلفه وَ بِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ ای بئس المدخل المدخول فیه النّار و هو ذمّ للنّار. و قیل: للواردین و اصله من الورد و هو اتیان الماء.

و قیل: الورد، الدّخول.

وَ أُتْبِعُوا فِی هذِهِ ای فی هذه الدّنیا «لعنة» نزّه الجبّار عزّ و جلّ نفسه عن النّدم فی هذه الآیة. درین آیت اظهار جلال و عزّت خود میکند و پاکی و تقدّس خود از ندم و پس آورد بخلق می‌نماید یعنی پاکست و منزّه خداوند ذو الجلال، و و کردگار بر کمال، از آنچه بر کرد وی پشیمانی رود، یا فعل وی بر وی تاوان آید، یا از پس آورد او را بیم بود. وَ أُتْبِعُوا فِی هذِهِ لَعْنَةً میگوید: درین جهان لعنت بر پی ایشان داشتند، کس را نبینی که ایشان را یاد کند، که نه لعنت بر ایشان کند، هم مؤمنان بر ایشان لعنت میکنند در زمین، و هم فریشتگان در آسمان، وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ و همچنین فردا در قیامت فریشتگان بر ایشان لعنت کنند بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ ای بئس العطاء المعطی اللّعنة بعد اللعنة. و کلّ شی‌ء جعلته عونا لشی‌ء و اسندت به شیئا فقد رفدته به، یقال: عمدت الحائط و اسندته و رفدته بمعنی واحد. معنی آنست که: فردا در قیامت که مؤمنانرا بهشت عطا دهند عطای کافران لعنت بود پس لعنت، و بد عطائی است ایشان را لعنت ذلِکَ مِنْ أَنْباءِ الْقُری‌ این هم چنان است که در عقب خبر نوح گفت: تِلْکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ، ذلِکَ ای هذا الّذی اخبرت من اخبار القری و الامم نَقُصُّهُ عَلَیْکَ نبیّنه لک و نتلوه علیک، فحذّر قومک من مثل عذاب الامم الخالیه. میگوید: اینست خبر شهرها و امّتها و سرگذشت ایشان، و عذاب و هلاک که فرو گشادند بر ایشان، یعنی که قوم خود را و عرب را بترسان، و بیم نمای ایشان را از مثل آن عذاب، آن گه گفت: مِنْها قائِمٌ از آن شهرها هست که اینز بر پای است و خراب نگشته چون قسطنطنیه و هرمین مصر و کنیسه رها وَ حَصِیدٌ و هست از آن که خراب شده و نیست گشته چون خورنق و سدیر و غمدان و سیلجین و بارق و ما رب و عماد عاد و امثال آن. و گفته‌اند: «قائم» دیار قوم هود است و قوم صالح که آثار و اطلال آن پیدا است و حَصِیدٌ دیار قوم نوح و قوم لوط که آن را هیچ اثر و طلل نیست.

وَ ما ظَلَمْناهُمْ بالعذاب وَ لکِنْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ بالکفر و المعصیة. انّی یجوز الظّلم فی وصفه و تصرّفه فی ملکه بحق الهیّته و المتصرّف فی مطلق ملکه متحکّم بحسب ارادته و مشیّته و اذا لم یتوجّه لخلق علیه حق فکیف یجوز الظّلم فی صفته، فَما أَغْنَتْ عَنْهُمْ ای ما نفعتهم و لا دفعت عنهم آلِهَتُهُمُ الَّتِی یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ شَیْ‌ءٍ ای شیئا من العذاب لَمَّا جاءَ أَمْرُ رَبِّکَ ای قضاؤه بعذابهم فنزل بهم عقابه وَ ما زادُوهُمْ ای ما زادتهم عبادتها غَیْرَ تَتْبِیبٍ ای غیر تخسیر و هلاک، التّباب الخسار، یقول تعالی: وَ ما کَیْدُ فِرْعَوْنَ إِلَّا فِی تَبابٍ و منه قوله: تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ ای خسرت.

وَ کَذلِکَ أَخْذُ رَبِّکَ ای هکذا یعذّب کفّار مکة کما عذب الامم الخالیة، ای مثل هذا الاخذ الّذی اخذ اولئک یأخذ القری یعنی اهل القری اذا کفروا، و المراد بالاخذ العقوبة: إِنَّ أَخْذَهُ أَلِیمٌ ای مؤلم شَدِیدٌ یعسر زواله، کقوله: إِنَّ بَطْشَ رَبِّکَ لَشَدِیدٌ، روی ابو موسی قال قال رسول اللَّه (ص): ان اللَّه یمهل الظّالم و روی یملی الظالم، فاذا اخذه لم یفلته. ثم قرأ وَ کَذلِکَ أَخْذُ رَبِّکَ إِذا أَخَذَ الْقُری‌ وَ هِیَ ظالِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِیمٌ شَدِیدٌ.

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode