گنجور

 
میبدی

قوله تعالی: وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنا وَ وَحْیِنا و کشتی کن بر دیدار دو عین ما و به پیغام ما، وَ لا تُخاطِبْنِی و با ما سخن مگوی، فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا در کار قوم بشفاعت کردن یا مهلت خواستن، إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ (۳۷) که ایشان بآب کشتنی‌اند.

وَ یَصْنَعُ الْفُلْکَ و کشتی میکردید، وَ کُلَّما مَرَّ عَلَیْهِ و هر گاه که بر گذشتید برو، مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ گروهی از قوم او، سَخِرُوا مِنْهُ افسوس میکردند برو قالَ إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا گفت: اگر می افسوس دارید از ما فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْکُمْ کَما تَسْخَرُونَ ما هم افسوس داریم هنگامی از شما چنان که شما افسوس میدارید از ما

فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یَأْتِیهِ عَذابٌ یُخْزِیهِ آری آگاه شوید که آن کیست که عذاب آید و رسد باو عذابی که رسوا کند او را وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ عَذابٌ مُقِیمٌ (۳۹) و که آن کیست که فرو آید از خداوند برو عذابی پاینده جاودانه‌

حَتَّی إِذا جاءَ أَمْرُنا تا آن گه که فرمان ما آمد، وَ فارَ التَّنُّورُ و از تنور تافته آب برجوشید، قُلْنَا احْمِلْ فِیها را گفتیم بر گیر در کشتی، مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ از هر چیز که وی را جفت بود نرینه‌ای و مادینه‌ای وَ أَهْلَکَ و کسان خویش، إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ مگر او که سخن حقّ بکفر وی در ازل برفت، وَ مَنْ آمَنَ و هر که گرویده است وَ ما آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِیلٌ (۴۰) و بنگروید با او مگر اندکی.

وَ قالَ ارْکَبُوا فِیها گفت: در نشینید در کشتی بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها بنام خدا راندن آن و بازداشتن آن، إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَحِیمٌ (۴۰) خدای من براستی که گناه آمرز است مهربان.

وَ هِیَ تَجْرِی بِهِمْ و می‌بردی کشتی روان ایشان را فِی مَوْجٍ کَالْجِبالِ در موج موج چون کوه کوه، وَ نادی‌ نُوحٌ ابْنَهُ و خواند بآواز نوح پسر خویش را، وَ کانَ فِی مَعْزِلٍ و با یک سو شده بود کران گرفته یا بُنَیَّ ارْکَبْ مَعَنا ای پسر بیا و در نشین با ما وَ لا تَکُنْ مَعَ الْکافِرِینَ (۴۱) و با کافران مباش.

قالَ سَآوِی إِلی‌ جَبَلٍ پسر گفت: من با کوهی شوم، یَعْصِمُنِی مِنَ الْماءِ که مرا نگاه دارد از آب، قالَ لا عاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ گفت هیچ نگاه دارنده نیست امروز از فرمان خدای، إِلَّا مَنْ رَحِمَ مگر اللَّه که هم او بخشاید، وَ حالَ بَیْنَهُمَا الْمَوْجُ موج میان ایشان در آمد، فَکانَ مِنَ الْمُغْرَقِینَ (۴۲) و از غرق کردگان گشت.

وَ قِیلَ و گفتند: یا أَرْضُ ابْلَعِی ماءَکِ ای زمین فرو بر تو آن آب خویش که بر انداخته‌ای وَ یا سَماءُ أَقْلِعِی و ای آسمان تو بازگیر آن آب که فرو گذاشته‌ای، وَ غِیضَ الْماءُ و آب زمین در زمین فرو بردند، وَ قُضِیَ الْأَمْرُ و کار بر گزاردند، وَ اسْتَوَتْ عَلَی الْجُودِیِّ و کشتی آرام گرفت بر سر کوه جودی، وَ قِیلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ (۴۳) و اللَّه گفت: دوری و لعنت باد این گروه ستمکاران را بر خویشتن.

وَ نادی‌ نُوحٌ رَبَّهُ نوح خداوند خویش را خواند بآواز، فَقالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی گفت خداوند من پسر من از کسان من بود، وَ إِنَّ وَعْدَکَ الْحَقُّ و وعده تو راست است، وَ أَنْتَ أَحْکَمُ الْحاکِمِینَ (۴۳) و تو راست حکم‌تر حاکمانی و با دادتر داوران.

قالَ یا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ گفت: ای نوح آن پسر از کسان تو نبود، إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ که او کسی بود که کار نه نیک میکرد، فَلا تَسْئَلْنِ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ هان نگر که از من چیزی نخواهی که ترا بآن دانش نیست، إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجاهِلِینَ (۴۵) من ترا پند می‌دهم تا از نادانان نباشی.

قالَ رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ نوح گفت خداوند من فریاد خواهم بتو، أَنْ أَسْئَلَکَ ما لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ که چیزی خواهم از تو که مرا بآن دانش نیست و ندانم که چه میخواهم، وَ إِلَّا تَغْفِرْ لِی وَ تَرْحَمْنِی و اگر بنه آمرزی مرا و بنه بخشایی بر من، أَکُنْ مِنَ الْخاسِرِینَ (۴۷) از زیان کاران یکی باشم.

قِیلَ یا نُوحُ اهْبِطْ اللَّه گفت ای نوح فرودآی بِسَلامٍ مِنَّا بسلامتی و تحیّتی از ما وَ بَرَکاتٍ عَلَیْکَ و برکات از ما بر تو، وَ عَلی‌ أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَکَ و بر گروهانی که از پشت این پسران بود نی‌اند که با تواند، وَ أُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ و گروهانی خواهند بود که ایشان را برخورداری این جهان دهیم ثُمَّ یَمَسُّهُمْ مِنَّا عَذابٌ أَلِیمٌ (۴۸) و آن گه بایشان رسد از ما عذابی دردنمای.

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode