گنجور

 
میبدی

و هو اللَّه تعالی ع: إِلَّا تَنْصُرُوهُ اگر یاری ندهید رسول را، فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ خدای سبحانه و تعالی یاری داد او را، إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُوا آن گه که بیرون کردند او را کافران، ثانِیَ اثْنَیْنِ دوم دو تن إِذْ هُما فِی الْغارِ آن گه که هر دو در غار بودند، إِذْ یَقُولُ لِصاحِبِهِ آن گه که یار خویش را گفت، لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا اندوه مدار که خدای با ماست، فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ فرو فرستاد خدای، آرام ایمان بر ابو بکر، وَ أَیَّدَهُ و نیروی و یاری داد رسول خویش را، بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها بسپاه‌هایی که شما نمیدیدید، وَ جَعَلَ کَلِمَةَ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفْلی‌ و سخن کافران دیرینه کرد مغلوب و مقهور، وَ کَلِمَةُ اللَّهِ هِیَ الْعُلْیا و سخن خدای و تقدیر او و مکر او آنست که زبر است غالب و قاهر، وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ. (۴۰). خدای تواناییست دانا.

انْفِرُوا خِفافاً وَ ثِقالًا بیرون شوید سبک‌بالان و گران‌باران، وَ جاهِدُوا بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ و جهاد کنید بمال خویش و تن خویش از بهر خدای، ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ آن شما را به است، إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ. (۴۱) گردانید.

لَوْ کانَ عَرَضاً قَرِیباً اگر عرضی بودی ازین جهان و چیزی که فرا دست رسیدی نزدیک، وَ سَفَراً قاصِداً و سفری بچم و، لَاتَّبَعُوکَ بیامدندی بر پی تو، وَ لکِنْ بَعُدَتْ عَلَیْهِمُ الشُّقَّةُ و لکن راه دور شد و رفتن بر ایشان گران آمد، وَ سَیَحْلِفُونَ بِاللَّهِ و سوگندان میخورند بخدای، لَوِ اسْتَطَعْنا لَخَرَجْنا مَعَکُمْ که اگر توانستیم ما بیرون آمدیمی غزا را با شما، یُهْلِکُونَ أَنْفُسَهُمْ در هلاک خویش می‌باشند و در تباهی خویش، وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ. (۴۲) و خدای میداند که ایشان دروغ زنان‌اند.

عَفَا اللَّهُ عَنْکَ در گذاشت خدای از تو، لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ چرا دستوری دادی ایشان را، حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَکَ تا پیدا شدی، الَّذِینَ صَدَقُوا ایشان که عذرها راست میگفتند، وَ تَعْلَمَ الْکاذِبِینَ. (۴۳) و بدانستید ایشان که دروغ میگفتند.

لا یَسْتَأْذِنُکَ دستوری نخواهد از تو الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ایشان که گرویده‌اند بخدا و روز رستاخیز، أَنْ یُجاهِدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ که باز نشینند و بجهاد نیایند بمال خویش و تن وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالْمُتَّقِینَ. (۴۴) و خدای داناست و آگاه بر پرهیزکاران از خشم و عذاب او.

إِنَّما یَسْتَأْذِنُکَ دستوری از تو ایشان خواهند الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ که نه بخدای گرویده‌اند و نه بروز رستاخیز، وَ ارْتابَتْ قُلُوبُهُمْ و در گمان افتاد دلهای ایشان، فَهُمْ فِی رَیْبِهِمْ یَتَرَدَّدُونَ. (۴۵) تا در گمان خویش میگردند.

وَ لَوْ أَرادُوا الْخُرُوجَ و اگر میخواستندی که بیرون آیند با تو، لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً پیش از آن عذر که میگویند غزا را ساخته بودندید، وَ لکِنْ کَرِهَ اللَّهُ انْبِعاثَهُمْ لکن نبایست خدا ترا و ناپسند آمد وی را خاست ایشان و بیرون شدن ایشان، فَثَبَّطَهُمْ ایشان را با پس گرد و با پس نشاند، وَ قِیلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقاعِدِینَ. (۴۶) و ایشان را گفتند می‌نشینید با نشستگان.

لَوْ خَرَجُوا فِیکُمْ اگر بیرون آمدندی ایشان در میان شما بغزا، ما زادُوکُمْ إِلَّا خَبالًا نیفزودند شما را مگر تباهی، وَ لَأَوْضَعُوا خِلالَکُمْ و در میان شما می‌تاختندید بسخن چینی و افساد ذات البین، یَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَةَ شما را شور در دل می‌جستندی، وَ فِیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ و در میان شما جاسوسانست ایشان را که سخن می‌نیوشند تا بایشان رسانند، وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ. (۴۷) خدای داناست به ستمکاران بر خویشتن.

لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ و پیش ازین خود فتنه دلهای مؤمنان جستند و شور دل ایشان، وَ قَلَّبُوا لَکَ الْأُمُورَ و ترا کارها روی بر وی گردانیدند در سکالش بد، حَتَّی جاءَ الْحَقُّ تا نصرت خدای که ترا داشت آمد، وَ ظَهَرَ أَمْرُ اللَّهِ و کار خدا و دین وی آشکارا شد و بلند، وَ هُمْ کارِهُونَ. (۴۸) و ایشان را ناخواها و بریشان دشخوار.

وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ و از منافقان کسی است که میگوید، ائْذَنْ لِی مرا دستوری ده تا بنشینم، وَ لا تَفْتِنِّی و دل و چشم مرا بزنان روم فتنه مکن، أَلا فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا میدان که وی در فتنه افتاده است از این پیش، وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکافِرِینَ. (۴۹) و دوزخ گرد کافران در آمدنی است و ایشان را فرو گرفتنی.