گنجور

 
میبدی

قوله تعالی: وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ سیاق و مساق این آیت بیان شرف مصطفی ص است و اجلال قدر او و اظهار عزّ وی. میگوید ای مهتر خافقین و ای سید ثقلین، تا تو در اصلاب ایشان بودی، اسلاف ایشان را عذاب نکردیم و امروز که در میان ایشانی، عذاب از ایشان برداشته‌ایم، و فردا که از میان ایشان بشوی و خادمان و چاکران تو در میان ایشان باشند و استغفار کنند عذاب نکنیم، تا جهانیان عزّ و جاه و حرمت و پایگاه تو بر درگاه ما بشناسند و بدانند که تویی بر ما بنده عزیز، اذا کان کون الرسول ص فی الکفار یمنع العذاب عنهم فیکون المعرفة فی القلوب اولی ان یدفع العذاب عنهم. آن روز که مصطفی ص را خبر دادند که رفتن بسرای آخرت نزدیک است و مرکب بشریت وی را بحضرت الهیت نقل فرمودند. عزرائیل حاضر بود، رسول خدا وی را گفت: جبرئیل را کجا ماندی، گفت: بآسمان نخستین مقدسان ملاء اعلی او را تعزیت میدهند، عزرائیل بحرمت بایستاد تا خود چه فرماید، جبرئیل در آمد، سید گفت: یا جبرئیل ما حال امتی؟ حال امت من چیست، و کار ایشان گوی بچه رسید، جبرئیل گفت: یا سید چه دل مشغول داری و چه اندیشه‌بری، نه حق میگوید، وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ، گفت: یا جبرئیل چون من از میان ایشان بیرون شوم گوی حال ایشان چون بود؟ جبرئیل بحضرت عزت باز رفت و آخر آیت آورد، وَ ما کانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ، یا سید! ملک جل جلاله میگوید: که تا استغفار کنند در زینهاراند از عذاب، گفت: یا جبرئیل ازان میترسم که اگر در استغفار تقصیر کنند؟ جبرئیل بحضرت عزت باز رفت و باز آمد و گفت: ملک تعالی و تقدس ترا سلام میکند و میگوید، هر که پیش از مرگ بیک سال عذر خواهد عذرش بپذیرم که من پذیرنده عذر خواهانم، نیوشنده آواز سائلانم، پوشنده عیب عیبیانم. سید گفت: یا جبرئیل یک سال در عمر امت من بسیار بود مسامحتی بخواه، جبرئیل رفت و باز آمد گفت، میگوید: عز جلاله که یک سال با یک ماه آوردم، اگر یک ماه پیش از مرک توبه کنند بپذیرم، گفت: یا جبرئیل نیز خواهم که یک ماه بسیار است، جبرئیل آمد و یک ماه با یک هفته آورد و یک هفته با یک ساعت آورد، پس جبرئیل گفت: یا سید، ملک می‌گوید: جل جلاله در آن ساعت که جان بنده بغرغره رسد اگر توبه کند بپذیرم و گناهش درگذارم، سید گفت: یا جبرئیل ازان میترسم که آن ساعت که هول مطلع تلخی جان کندن گرد وی در آید زبانش کار نکند و عذر نتواند خواست.

جبرئیل رفت و باز آمد و گفت: الندم توبة، چون پشیمانی در دلش آمد بپذیرم اگر چه زبان کار نکند، گفت: یا جبرئیل آن بیچاره درمانده در آن سکرات مرگ، بعید نباشد اگر پشیمانی نیز فراموش کند و با آن نپردازد، جبرئیل رفت و باز آمد و گفت: الرب یقرئک السلام و یقول ان لم یکن هذا کله فاین رحمتی و این شفاعتک؟ ای مهتر عالم و سید ولد آدم اگر این همه نبودی رحمت من و شفاعت تو چه بودی، آن مهتر صلوات اللَّه و سلامه علیه با آنکه مقصود موجودات بود و نقطه دائره حادثات بود، گنج فضل و خزینه رحمت بود، هر چه او را بایست، از برای امت بایست، و هر شربتی که بقهر نوش کرد از بهر غم و تیمار امت کرد، و هر بلائی که کشید از بهر آسایش امت کشید، ازین جهان که رفت در غم امت رفت و فردا که سر از خاک دولت بر آرد در غم و تیمار امت بر آرد، میگوید و احشرنی فی زمرة المساکین‌

با یاد تو زیر خاک در خواهم شد

با درد تو سر ز خاک بر خواهم کرد

و از حضرت ذو الجلال بنعت منّت این نواخت و اعزاز روان که یا سید، ما عیسی مریم را بآسمان بردیم، تا هیچ کس ازان صنم پرستان موکب دولت او در نیابند، و روضه موسی کلیم در زمین پنهان کردیم تا جهودان روی زینهار نبینند، اما شخص عزیز تو و نهاد کریم تو بخاک مدینه فرو آوردیم و بآسمان نبردیم تا امت تو تا قیامت از عذاب گور ایمن شوند که ما در قرآن مجید خبر چنان دادیم که وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ، یا محمد ما مدینه را سراپرده امن امت تو ساختیم، هر که بزیارت تو آید در پرده عنایت تو آمد، و هر که درین خاک فرو شد در حمایت رحمت تو آمد، وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ.

لِیَمِیزَ اللَّهُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ، الخبیث ما حکم الشرع بقبحه و فساده، و الطیب ما شهد العلم بحسنه و صلاحه، و قیل: الخبیث عمل الکافر یصوّر له و یعذب بالقائه علیه، و الطیب عمل المؤمن فیصوّر له فی صورة جهله فیحمل المؤمن علیه، و قیل: الخبیث ما لم یخرج منها حقوق اللَّه، و الطیب ما اخرج منها الحقوق، و قیل: الخبیث ما یأخذه المرء ینفقه لحظ نفسه و الطیب ما ینفقه بامر ربه.

قُلْ لِلَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ یَنْتَهُوا یُغْفَرْ لَهُمْ ما قَدْ سَلَفَ... الایه، درین آیت اظهار کرم خویش میکند جل جلاله، و مهربانی خود به بندگان می‌نماید، بنده را بر ناسزای بیند و بعقوبت می‌نشتابد، از بنده کفر می‌شنود و نعمت از وی باز نگیرد، و توبه و عفو بر وی عرضه میکند و اگر باز آید مغفرت وعده میدهد، إِنْ یَنْتَهُوا یُغْفَرْ لَهُمْ ما قَدْ سَلَفَ، در خبر است که مردی کافر از این متمردی و طاغیی تیغ انکار کشیده از در مسجد مصطفی درآمد گفت: «ما علی وجه الارض احد ابغض الیّ منک» بر روی زمین هیچکس را دشمن‌تر ازین محمد که دعوی پیغامبری میکند ندارم. سید چون چهره او بدید، دریای رحمت در صدر مطهر او بموج آمد، کمند دعوت درانداخت، مرد هنوز روی گرفتاری ندیده بود، گفت: بلات و عزی که ایمان نیارم تا این تیغ که در دست دارم بتو ایمان آرد، پیش سید فرو نهاد نگاه کرد، تیغ را دید که در خود می‌جنبید و بزبانی فصیح میگفت: «اشهد ان لا اله الّا اللَّه و انّک رسول اللَّه» آن مرد سرکش حال بر وی بگشت، کمین عنایت برو گشادند، اسیر کمند توفیق گشت، کلمه شهادت بگفت، سید مهر اسلام بر دل وی نهاد، عشق محمدی از درون دل وی سر بر زد گفت: ما علی وجه الارض احد احب الی منک چون در آمدم بر روی زمین کس را از تو دشمن‌تر نداشتم اکنون که میروم بر روی زمین کس را از تو دوست‌تر ندارم. آن مرد کافروار در آمد با دلی تاریک و نشان کفر، پس بازگشت همان ساعت دوست با دلی روشن، و رقم دوستی اینست که خدا میگوید عز جلاله: إِنْ یَنْتَهُوا یُغْفَرْ لَهُمْ ما قَدْ سَلَفَ. اشارت است از درگاه عزت از نعت کرم که بندگان و رهیگان من، اگر شما آن کردید که از شما آید من آن کنم که از من آید! باز آئید، بهیچ درگاهی گناه نیامرزند مگر اینجا، باز گردید چون میدانید که جز من مجیب ندارید، مرا خوانید، از نامهربانان بمهربانان آیید، از درد نومیدی بامید پیوندید، هیچ جای بگزاف نیامرزند مگر اینجا، چرا نیائید؟ از گناه آمرزیدن و معیوب پذیرفتن برین درگاه عار نیست! بشتابید! بنده من، گر قصد درست کنی ترا بر سر را هم، گر از من آمرزش خواهی از اندیشه دل تو آگاهم، در دنیا و آخرت چون من ترا آمرزگارم، تو بگو بدل اینک باز آمدم، با دو دست تهی، چه باشد اگر مرهمی برین خسته نهی؟! ثم قال تعالی: إِنْ یَعُودُوا فَقَدْ مَضَتْ سُنَّتُ الْأَوَّلِینَ ای ان عادوا الی التفضّل ابحنا لهم حسن التفضل و ان جنحوا للاعتذار لبسنا علیهم لباس الاغتفار.

اناس اعرضوا عنّا بلا جرم و لا معنی فان کانوا لنا کنّا و ان عادوا لنا عدنا

أساؤا ظنّهم فینا فهل لا احسنوا الظنّا

و ان کانوا قد استغنوا فانّا عنهم اغنی‌

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode