گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
میبدی

قوله تعالی: وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنی‌ خدای را است نامهای نیکو فَادْعُوهُ بِها خوانید او را بآن وَ ذَرُوا الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی أَسْمائِهِ و گذارید ایشان را که کژ میروند در نامهای او سَیُجْزَوْنَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ (۱۸۰) آری پاداش دهند ایشان را بسزای آنچه میکردند.

وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ و از آفریده ما گروهی است یَهْدُونَ بِالْحَقِّ که راه نمایند بحق وَ بِهِ یَعْدِلُونَ (۱۸۱) و داد میکنند بآن.

وَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا و ایشان که بدروغ فرا داشتند سخنان ما سَنَسْتَدْرِجُهُمْ بر ایشان درآییم ببی راه کردن و کین کشیدن پاره پاره بی‌شتاب مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ (۱۸۲) از آنجایی که ندانند.

وَ أُمْلِی لَهُمْ و درنگ دهم ایشان را إِنَّ کَیْدِی مَتِینٌ (۱۸۳) که ساز من درواخ است.

أَ وَ لَمْ یَتَفَکَّرُوا نیندیشند ما بِصاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ باین مرد ایشان از دیوانگی هیچ چیز نیست إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ مُبِینٌ (۱۸۴) نیست او مگر بیم نمایی آشکارا.

أَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا درننگرند فِی مَلَکُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ در آنچه از نشانهای پادشاهی خداست در آسمانها و زمینها؟ وَ ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَیْ‌ءٍ و آنچه خدای آفرید از هر چه آفرید وَ أَنْ عَسی‌ أَنْ یَکُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ و در ننگرند باندیشه خویش که مگر چنان است که اجل ایشان و هنگام سرانجام ایشان نزدیک آمد فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَهُ یُؤْمِنُونَ (۱۸۵) بکدام سخن پس سخن خدای می‌بخواهند گروید؟!

مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ هر کس که اللَّه وی را گمراه کرد فَلا هادِیَ لَهُ راهنمایی نیست وی را وَ یَذَرُهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ و گذاریم ایشان را در گزافکاری ایشان یَعْمَهُونَ (۱۸۶) تا بی‌سامان می‌روند و در ناشناخت می‌باشند.

یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ می‌پرسند ترا از رستاخیز أَیَّانَ مُرْساها کی است بپای کردن آن و پدید آوردن آن؟ قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی بگوی دانستن هنگام آن بنزدیک خداوند من است لا یُجَلِّیها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ پیدا نکند آن را بر هنگام آن مگر او ثَقُلَتْ گران شد فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ بر دانایان آسمان و زمین لا تَأْتِیکُمْ إِلَّا بَغْتَةً نیاید بشما مگر ناگاهی یَسْئَلُونَکَ می‌پرسند ترا کَأَنَّکَ حَفِیٌّ عَنْها گویی که پس دانایی بکئی آن قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ گوی دانش آن بنزدیک خدای است وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ (۱۸۷) لکن بیشتر مردمان نمی‌دانند.

قُلْ لا أَمْلِکُ لِنَفْسِی گوی ندارم من و بدست من نیست و نتوانم خویشتن را نَفْعاً وَ لا ضَرًّا نه سود و نه زیان إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ مگر آنچه خدای خواست وَ لَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ و اگر من غیب دانستمی و بودنی نابوده انیز لَاسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ پذیره نیکی باز شدی تا بآن رسیدی وَ ما مَسَّنِیَ السُّوءُ و از پای بلا برخاستی تا بمن نرسیدی إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ وَ بَشِیرٌ نیستم من مگر بیم نمای شادی رسان لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (۱۸۸) گروهی را که بپیغام اللَّه می‌گروند.