گنجور

 
میبدی

قوله تعالی: وَ اخْتارَ مُوسی‌ قَوْمَهُ این نصب میم در قوم خواهی بنزع خافض نه، یعنی: من قومه، فحذف «من»، کقول الفرزدق:

و منّا الّذی اختیر الرّجال سماحة

وجودا اذا هبّ الرّیاح الزّعازع‌

۱ الف: پیش فا.

و خواهی کنایت نه از مختاران، و سبعین بدل آن. میگوید: برگزید موسی عمران از قوم خویش هفتاد مرد، و آن آن بود که موسی چون با قوم خویش آمد و گفت: کلّمنی ربّی، طائفه‌ای از ایشان گفتند: لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً، فیکلّمنا جهارا و یشهد لک بتکلمه ایّاک. موسی ازین گفت ایشان بحق نالید. ربّ العزّة گفت: ای موسی! از ایشان هفتاد مرد برگزین که خیار ایشان باشند تا بطور آیند، و سخن ما بشنوند، و وعده‌ای بر آن نهادند که کی روند. پس موسی هفتاد مرد برگزید، و با خویشتن به طور برد، و هارون با وی، و یوشع بن نون را بر بنی اسرائیل گماشت، و خلیفه خود کرد، تا باز آید. پس چون بطور رسیدند، موسی بفرمان حق بر کوه شد، و میغ گرد کوه درگرفت، چنان که موسی ناپدید شد، و موسی هر گه که با حق سخن گفتی، نور بر پیشانی وی افتادی، چنان که هیچ کس طاقت آن نداشتی که در وی نگرستی. چون حق جل جلاله با موسی در سخن آمد، ایشان همه بسجود افتادند، و می‌شنیدند کلام حق که با موسی میگفت، و امر و نهی که می‌فرمود که این کن و آن مکن. پس چون فارغ گشت، آن میغ از سر وی باز شد، و موسی پیش ایشان باز آمد، گفتند: «یا مُوسی‌ لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً». فصاح بهم جبرئیل، فموّتوا عن آخرهم ثمّ احیاهم اللَّه.

گفته‌اند که: این هفتاد مرد بسن بالای بیست سال بودند، و بچهل سال برنگذشته، از آنکه هر چه کم از بیست سال بود هنوز با وی جهل صبی بود و نقص کودکی، و هر چه بالای چهل است با وی ضعف پیری بود و نقصان عقل. کلبی گفت: از آن هفتاد، شصت مرد پیر بودند و بیش از آن پیر بدست نمی‌آمد. ربّ العزّة وحی کرد بموسی که ده جوان برگزین از ایشان. موسی ده جوان برگزید، بامداد که برخاستند همه پیران بودند، و گفته‌اند که: از هر سبطی شش کس برگزیدند، جمله هفتاد و دو بودند. موسی گفت: هفتاد مرد مرا فرموده‌اند دو کس بجای مانید، تا هفتاد راست شود، هیچ کس رغبت نکرد که از ایشان واپس بود و بماند، و باین معنی خلاف کردند و جدال در گرفتند. موسی گفت: هر آن کس که نشیند بفرمان و نیاید، ثواب وی هم چندان است که آید و موافقت کند. کالب بن یوفنا و یوشع بن نون هر دو بیستادند و نرفتند، و موسی ایشان را فرمود که روزه دارید، و پاک شوید، و غسل کنید، و جامه‌ها بشوئید. پس ایشان را بفرمان حق بر آن وعده‌ای که از حق یافته بود بطور سینا برد.

اینست که رب العالمین گفت: وَ اخْتارَ مُوسی‌ قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلًا لِمِیقاتِنا.

ابن عباس گفت: آن هفتاد مرد که بمیقات اول رفتند و گفتند: لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً دیگراند، و این هفتاد مرد أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ دیگر. روایت کنند از

علی بن ابی طالب (ع)، قال: «انما اخذتهم الرجفة من اجل دعویهم علی موسی قتل هارون، و ذلک أن موسی و هارون و شبر و شبیر ابنی هارون انطلقوا الی سفح جبل، فنام هارون علی سریر، فتوفاه اللَّه، فلمّا مات دفنه موسی، فلمّا رجع موسی الی بنی اسرائیل قالوا این هارون؟ قال: توفاه اللَّه. فقالوا له: بل انت قتلته حسدا علی خلقه و لینه. قال: فاختاروا من شئتم. فاختاروا منهم سبعین رجلا، و ذهب بهم، فلمّا انتهوا الی القبر، قالوا: یا هارون! قتلت ام مت؟! فقال هارون: ما قتلنی احد، و لکن توفانی اللَّه، فقالوا: یا موسی! لن تعصی بعد الیوم. «فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ» و هی الموت، و قیل الزلزلة. و قیل النار، و هی الصاعقة. فقال موسی: یا رب! ما اقول لبنی اسرائیل اذا رجعت الیهم؟ یقولون انت قتلتهم. فأحیاهم اللَّه و جعلهم انبیاء.

و عن علی بن ابی طالب (ع) قال: قال رسول اللَّه (ص): «اذا کان یوم الجمعة نزل امین اللَّه جبرئیل الی المسجد الحرام فرکز لواه بالمسجد الحرام، و غدا سائر الملائکة الی المساجد الّتی یجمع فیها یوم الجمعة، فرکزوا الویتهم و رایاتهم بأبواب المساجد. ثمّ نشروا قراطیس من فضّة و أقلاما من ذهب، ثم کتبوا الاول فالاول من بکر الی الجمعة. فاذا بلغ من فی المسجد سبعین رجلا قد بکروا طووا القراطیس، فکان اولئک السبعون کالذین هم اختارهم موسی من قومه، و الّذین اختارهم موسی من قومه کانوا انبیاء».

و عن انس، قال: قال رسول اللَّه (ص): «اذا راح منّا الی الجمعة سبعون رجلا کانوا کسبعین من قوم موسی، الذین وفدوا الی ربّهم او أفضل».

قتاده گفت: أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ لانّهم لم یزایلوا فوقهم حین عبدوا العجل، و لم یأمروهم بالمعروف و لم ینهوهم عن المنکر. ابن عباس گفت: اختارهم موسی لیدعوا ربهم، فکان فیما دعوا ان قالوا: اللّهم اعطنا ما لم تعط احدا بعدنا، فکره اللَّه ذلک من دعائهم.

أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَکْتَهُمْ گفته‌اند که «لو» بمعنی لیت است. میگوید: کاشکی چنان خواستی تو که ایشان را و مرا بیکبار در خانه هلاک کردی.

سخنی ضجرانه است. موسی به تنگدلی همی گفت. و قیل: لَوْ شِئْتَ أَهْلَکْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ ای قبل خروجنا للمیقات، فکان بنو اسرائیل یعاینون ذلک و لا یتهمونی. زجاج گفت: ان شئت امّتهم من قبل ان تبتلیهم بما اوجب علیهم الرجفة، و قیل: ان شئت اهلکتهم عند اتخاذ العجل و لم تمهلهم الی المصیر الی المیقات، «و ایای» ای: و أهلکتنی حین قتلت القبطی بمصر. أَ تُهْلِکُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا فراء گفت: ایشان در آن رجفه بنمردند، و رجفه نه مرگ است بلکه زلزله است در زمین، و رعده و قلقله در تن، یعنی که از آن هیبت و از آن بیم لرزه بر اندام ایشان افتاد، و نزدیک بود که مفاصل ایشان از هم جدا گشتی. موسی چون ایشان را چنان دید بر ایشان رحمت کرد، و از بیم مرگ ایشان برخاست، و گریستن درگرفت، و همی نالید، و دعا همی کرد و همی گفت: أَ تُهْلِکُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا؟! این استفهام بمعنی دعا است، ای: لا تهلکنا بما فعل السفهاء منّا. ما را هلاک مکن بآنچه تنی چند ازین نادانان کردند. موسی میدانست که اللَّه تعالی عادلتر از آن است که کسی را بجنایت دیگری گیرد، اما این سخن چنان است که عیسی گفت: إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبادُکَ الایة. و قیل: هذا استفهام یتضمن معنی قوله: وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّةً، و السفهاء هم الّذین عبدوا العجل. موسی ظن برده بود که آن عقوبت رجفه که بایشان رسید از پرستش گوساله بود، و نه چنان بود، که آن از گفت قوم بود که گفته بودند: لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً، یا از آن دعاء مکروه که گفته بودند: اللهم اعطنا ما لم تعط احدا بعدنا. بان یقول «فَعَلَ السُّفَهاءُ» بمعنی قال است.

إِنْ هِیَ إِلَّا فِتْنَتُکَ یعنی ان الکائنات الا اختبارک. نیست این بودنیها که می‌بود مگر آزمایش تو، و قیل: تلک الفتنة الّتی وقع فیها السفهاء لم تکن الا اختبارک و ابتلاؤک.

و روا باشد که «هی» کنایت از عقوبت نهند، یعنی ما هی الا عذابک. تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدِی مَنْ تَشاءُ من سلم منها فهو سعید، و من بقی فیها فهو شقی. أَنْتَ وَلِیُّنا مدبر امرنا فَاغْفِرْ لَنا ذنوبنا، وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الْغافِرِینَ.

وَ اکْتُبْ لَنا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةً ای: اوجب لنا فی هذه الدّنیا توفیق الطاعة و اسباغ النعمة، وَ فِی الْآخِرَةِ الجنة و الرؤیة و الثواب. موسی خیر دو جهانی خواست درین آیت. همانست که مصطفی (ص) گفت: «سلوا اللَّه الیقین و العافیة».

وصیتی جامع است، خیر دنیا و آخرت در ضمن آن، فان ملاک امر الآخرة الیقین، و ملاک امر الدّنیا العافیة، فکل طاعة لا یقین معها هدر، و کل نعمة لم تصحبها العافیة کدر. إِنَّا هُدْنا إِلَیْکَ ای تبنا و رجعنا و ملنا الیک. من هاد یهود، اذا مال، و قیل: من التهود فی السیر و هو التمکث. قالَ عَذابِی ای قال اللَّه: عذابی، أُصِیبُ بِهِ مَنْ أَشاءُ یعنی الکفار، وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ‌ءٍ ای عمّت فی الدنیا الکفّار و المؤمنین، و خص بها المؤمنون فی العقبی، و هذا معنی قوله: فَسَأَکْتُبُها ای فسأوجبها، لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ، فیجب له الثواب للمتقین من اللَّه، و لا یجب لا حد شی‌ء علی اللَّه، یجب منه لصدقه فی قوله، و لا یجب علیه شی‌ء لغیره فی ذاته.

عطیه گفت: وسعت کل شی‌ء لکن لا تجب الا للذین یتقون میگوید: رحمت وی بهر چیز رسیده است امّا واجب نگشت مگر متقیان را، که کافران بطفیل مؤمنان در دنیا روزی میخورند، و ببرکت مؤمنان بلاها از ایشان مندفع میشود، و فردا در قیامت رحمت همه مؤمنانرا باشد علی الخصوص، و ایشان را واجب گردد، و کافر در عذاب بماند، این چنان باشد که کسی بچراغ دیگری میرود، و بآن روشنایی منفعت میگیرد، چون صاحب چراغ آن چراغ ببرد طفیلی در ظلمت بماند.

ابو روق گفت: وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ‌ءٍ یعنی الرحمة الّتی قسمها بین الخلائق، یعطف بها بعضهم علی بعض. و عن سلمان الفارسی، قال: قال رسول اللَّه (ص): «ان اللَّه تعالی خلق مائة رحمة یوم خلق السماوات و الارض، کل رحمة منها طباق ما بین السماء و الارض، فأهبط منها رحمة الی الارض فبها یتراحم الخلائق، و بها تعطف الوالدة علی ولدها، و بها یشرب الطیر و الوحوش من الماء، و بها یعیش الخلائق، فاذا کان یوم القیامة انتزعها من خلقه، ثمّ افاض بها علی المتقین، و زاد تسعا و تسعین رحمة». ثم قرأ: وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ‌ءٍ فَسَأَکْتُبُها لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ

ای: أجمعها و أضمّ جزءها المنزل بین الخلق الی التسعة و التسعین جزءا عنده للذین یتقون «کتب» نزدیک عرب ضم است، و الکتیبة الجیش المتضامة. قال ابن عباس: فَسَأَکْتُبُها لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ. جعلها اللَّه لامة محمد (ص).

و عن ابو سعید الخدری انّ النّبی (ص) قال: «افتخرت الجنّة و النار، فقالت النّار: یا ربّ! یدخلنی الجبابرة و الملوک و الاشراف، و قال الجنّة: یا ربّ! یدخلنی الفقراء و الضعفاء و المساکین. فقال اللَّه للنار: انت عذابی اصیب بک من اشاء، و قال للجنّة: انت رحمتی وسعت کلّ شی‌ء، و لکلّ واحدة منکما ملؤها».

ابن جریح گفت و بو بکر هذلی که: چون این آیت فرو آمد که: وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ‌ءٍ ابلیس سر برآورد و شادی نمود و نشاط کرد، گفت: انا من ذلک الشی‌ء.

رب العالمین ابلیس را وا بیرون کرد بآنچه گفت: فَسَأَکْتُبُها لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ الَّذِینَ هُمْ بِآیاتِنا یُؤْمِنُونَ. جهودان و ترسایان طمع کردند، گفتند: نحن نتّقی و نؤتی الزکاة و نؤمن ربّنا. ربّ العالمین از ایشان بستد و ایشان را محروم کرد به آنچه گفت: الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ امّت محمد را بآن مخصوص کرد، و بایشان داد. قال نوف البکالی الحمیری: لمّا اختار موسی قومه سبعین رجلا لمیقات ربّه قال اللَّه لموسی: اجعل لکم الارض مسجدا و طهورا، تصلون حیث ادرکتکم الصّلاة الا عند مرحاض او حمّام او قبر، و أجعل السکینة فی قلوبکم، و أ جعلکم تقرؤن التوراة عن ظهور قلوبکم، یقرأها الرجل منکم و المرأة و الحرّ و العبد و الصغیر و الکبیر، فقال ذلک موسی لقومه، فقالوا: لا نرید أن نصلّی الا فی الکنائس، و لا نستطیع حمل السّکینة فی قلوبنا، و نرید ان نکون کما کانت فی التابوت، و لا نستطیع أن تقرأ التوراة عن ظهر قلوبنا، و لا نرید أن نقرأها الا نظرا. فقال اللَّه تعالی: فَسَأَکْتُبُها لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ الی قوله: «المفلحون»، فجعلها لهذه الامّة. فقال موسی: یا رب! اجعلنی نبیّهم. فقال: نبیّهم منهم.

قال: یا رب! اجعلنی منهم. فقال: انّک لن تدرکهم. فقال موسی: یا رب اتیتک بوفد بنی اسرائیل، فجعلت وفادتنا لغیرنا، فأنزل اللَّه: وَ مِنْ قَوْمِ مُوسی‌ أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ. فرضی موسی، فقال نوف: الا تحمدون ربّا حفظ غیبکم و أجزل لکم سهمکم، و جعل وفادة بنی اسرائیل لکم.

الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ یعنی محمدا (ص). امّی نادبیر است که نه خواند و نه نویسد، و کان نبیّنا (ص) امّیّا لا یکتب و لا یقرأ و لا یحسب. قال اللَّه تعالی: وَ ما کُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ، و قال (ص): «انّا امّة امیة لا نکتب و لا نحسب»، و قیل: منسوب الی ام القری و هی مکّة. بعضی مفسران گفتند که: رسول (ص) از دنیا بیرون نشد تا بنوشت.

الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً ای: وصفه و اسمه مکتوبا عندهم فی التوراة و الانجیل. عمر خطاب از ابو مالک پرسید که: صفت و نعت رسول خدا در تورات چیست؟

و کان ابو مالک من علماء الیهود، فقال: صفته فی کتاب بنی هارون الذی لم یبدّل و لم یغیر، احمد من ولد اسماعیل بن ابراهیم، و هو آخر الانبیاء، و هو النّبیّ العربی الذی یأتی بدین ابراهیم الحنیف. یأتزر علی وسطه، و یغسل اطرافه، فی عینیه حمرة و بین کتفیه خاتم النبوة، مثل زر الحجلة، لیس بالقصیر و لا بالطویل، یلبس الشملة، و یجتزئ بالبلغة، و یرکب الحمار، و یمشی فی الاسواق، معه حرب و قتل و سبی، سیفه علی عاتقه، لا یبالی من لقی من النّاس، معه صلاة لو کانت فی قوم نوح ما اهلکوا بالطوفان، و لو کانت فی عاد ما اهلکوا بالرّیح، و لو کانت فی ثمود ما اهلکوا بالصّیحة. مولده بمکّة، و منشأه بها، و بدو نبوته بها، و دار هجرته بیثرب بین حرة و نخل و سبخة. هو امّی لا یکتب بیده، و هو الحمّاد یحمد اللَّه علی کلّ شدّة و رخاء. سلطانه بالشام. صاحبه من الملائکة جبرئیل. یلقی من قومه اذی شدیدا، ثمّ یدال علیهم فیحصدهم حصد الجرین، تکون له وقعات بیثرب منها له و منها علیه، ثم تکون له العاقبه.

و فی الانجیل ان المسیح (ع) قال للحواریّین: انا اذهب و سیأتیکم الفارقلیط روح الخلق الّذی لا یتکلّم من قبل نفسه، انّه یدبّر لجمیع الخلق، و یخبرکم بالامور المزمعة و یمدحنی و یشهد لی.

یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ میگوید: این پیغامبر امّی ایشان را باسلام و شریعت و مکارم الاخلاق میفرماید، و از منکر و فساد و مساوی الاخلاق باز میزند.

وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ و آن حلالها که اهل جاهلیت بر خود حرام کرده بودند چون بحائر و سوائب و وصائل و حوامی، وی حلال و گشاده میگرداند، و قیل: یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ ای: ما حرم علیهم فی التوراة من لحوم الإبل و شحوم البقر و الغنم، وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ و آنچه خبائث است چون گوشت خوک و مردار و خون و ربا و جمله محرّمات بر ایشان بسته میدارد و حرام میکند، یعنی که شریعت وی بر این صفت است.

وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ بر قراءة شامی «آصارهم» علی الجمع، عرب مواثیق را اواصر خوانند، یکی از آن اصرة، معنی آنست که از ایشان فرو نهند آن عهدهای گران و بارهای عظیم که بر بنی اسرائیل بود که در تورات بایشان فرموده بودند چون قتل نفس در توبه و بریدن اعضاء که بوی گناه کردند، و جامه که پلید شد از میان جامه بر آوردن و بریدن، و در قتلها که کردند قصاص نه دیت و نه عفو. این تشدیدها باغلال ماننده کرد، یعنی: للزومها کلزوم الغل فی العنق، چنان که غلّ در گردن آویخته بود، و از آن جدا نبود، این مواثیق و عهود بر ایشان نهاده بودند و لازم کرده، و گفته‌اند: اغلال اینجا محرّمات‌اند و مناهی که بر بنی اسرائیل بود، که عیسی مریم گفت: وَ لِأُحِلَّ لَکُمْ بَعْضَ الَّذِی حُرِّمَ عَلَیْکُمْ من آن را آمده‌ام که بعضی از حرام کرده‌ها بر شما حلال کنم، و این غل همان است که عجم میگویند دست فلان کس فرو بستند. دست فلان کس بر گردن بسته، یعنی که او را از تصرف منع کردند، و از مراد محروم، فَالَّذِینَ آمَنُوا من الیهود بِهِ ای بمحمّد وَ عَزَّرُوهُ ای عظّموه وَ نَصَرُوهُ. و أصل التعزیر المنع، یعنی نصروه بمنعهم کلّ من اراد کیده، وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ ای القرآن. و سمّاه نورا لانّه یبین للنّاس امور دینهم و دنیاهم و آخرتهم و عقباهم، و «مع» یدلّ علی البقاء، ای انزل علیه و بقی معه، أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ الظّافرون بالامانی، الباقون فی النعیم.

قُلْ یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعاً این خطاب با عرب است، و اهل کتاب و عجم داخل است در جمیع. میگوید: ای جهانیان! من رسول خداام بشما همگان. قال ابن عباس: بعث اللَّه محمدا الی الاحمر و الاسود، فقال یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعاً، و قال رسول اللَّه (ص): «بعثت الی النّاس کافة»، و کان النّبی یبعث الی قومه خاصة.

و عن ابی ذر، قال: قال رسول اللَّه (ص): «اعطیت خمسا لم یعطهنّ احد قبلی: نصرت بالرّعب من مسیرة شهر، و جعلت لی الارض مسجدا و طهورا، و احل لی المغنم و لم یحلّ لاحد قبلی، و بعثت الی الاحمر و الاسود، و قیل لی سل تعطه».

الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ای سلطانها و ما فیها، و تصریف ذلک و تدبیره، لا إِلهَ إِلَّا هُوَ لا ینبغی ان تکون الالوهیّة و العبادة الا له، دون سائر الانداد و الاوثان. یُحیِی وَ یُمِیتُ یقدر علی انشاء خلق کلّ ما یشاء و احیائه و افنائه اذا یشاء.

فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ الَّذِی ینبئ عن اللَّه ما کان و ما یکون. یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ کَلِماتِهِ التوراة و الانجیل، و سائر کتب اللَّه، وَ اتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ.

روی عبد اللَّه بن عمرو بن العاص، قال: خرج علینا رسول اللَّه (ص) یوما کالمودّع، فقال: انا محمد النبیّ الامّی. انا محمد النّبی الامّی. انا محمد النّبی الامّی و لا نبی بعدی. اوتینا فواتح الکلم و خواتمه، و علّمتکم خزنة النّار و حملة العرش، فاسمعوا و أطیعوا ما دمت فیکم، فاذا ذهب بی فعلیکم کتاب اللَّه، احلّوا حلاله و حرّموا حرامه».