قوله تعالی: وَ ذَرُوا ظاهِرَ الْإِثْمِ وَ باطِنَهُ بدان که رب العزّة جل جلاله، و تقدست اسماؤه، و تعالت صفاته، و توالت آلاؤه و نعماؤه، بجلال قدرت و کمال عزت خلق را بیافرید، و بلطافت صنعت و نظر حکمت و کرم بینهایت ایشان را تربیت کرد، و نعمتهای بینهایت هم از روی ظاهرهم از روی باطن بر ایشان تمام کرد، گفت: «وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً». آن گه از بنده شکر نعمت درخواست، گفت: «وَ اشْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ». اگر شرط بندگی مینمائید، شکر نعمت بجای آرید، و نعمت خداوند خویش را در مخالفت او نه در ظاهر نه در باطن بکار مدارید. اینست که گفت جل جلاله: وَ ذَرُوا ظاهِرَ الْإِثْمِ وَ باطِنَهُ. چنان که نعمت دو قسم نهاد: ظاهر و باطن، مخالفت را دو قسم نهاد: ظاهر و باطن. نعمت ظاهر کما خلق است، و نعمت باطن جمال خلق. همچنین در مقابله آن اثم ظاهر مخالفت است که در جوارح ظاهر رود، و اثم باطن دوست داشتن معصیت است که در دل رود. اینست که سهل تستری گفت در معنی آیت: اترکوا المعاصی بالجوارح و حبّها بالقلوب. و گفتهاند: اثم ظاهر طلب دنیا است و اثم باطن طلب بهشت. هر چند که طلب بهشت بر لسان علم معصیت نیست، اما در طریق جوانمردان و ذوق عارفان طلب بهشت طلب نعمت است، و در طلب نعمت باز ماندن است از راز ولی نعمت، و ناز حضرت، و هر چه ترا از راز و نیاز باز دارد، ایشان شرک شمرند، و معصیت دانند، اگر چه در حق قومی طاعت و عبادت بود، و فی معناه انشدوا: بهر چه از راه باز افتی، چه کفر آن حرف و چه ایمان بهر چه از دوست وا مانی، چه زشت آن نقش و چه زیبا.
وَ لا تَأْکُلُوا مِمَّا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ خوردن بشهوت دیگر است، و خوردن بضرورت دیگر. خوردن بشهوت اهل غفلت راست بنعت بطالت و مدد قوت رب العزة میگوید: یَأْکُلُونَ کَما تَأْکُلُ الْأَنْعامُ، و خوردن بضرورت اهل قناعت راست بحکم ضرورت بنعت قربت، و تقویت نفس از بهر عبادت، یقول اللَّه تعالی: فَکُلُوا مِمَّا غَنِمْتُمْ حَلالًا طَیِّباً، وراء این هر دو حالت حالتی دیگر است در خوردن، که آن حال عارفان است، و نشان رهروان، چنان که پیر طریقت گفته: اهل المجاهدات و اصحاب الریاضات، فطعامهم الخشن، و لباسهم الخشن، و الذی بلغ المعرفة لا یوافقه الّا کل لطیف، و لا یستأنس الا بکل ملیح. یقول اللَّه جل جلاله: فَلْیَنْظُرْ أَیُّها أَزْکی طَعاماً فَلْیَأْتِکُمْ بِرِزْقٍ.
أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ حیات معرفت دیگر است، و حیات بشریت دیگر.
عالمیان بحیات بشریت زندهاند، و دوستان بحیات معرفت. حیات بشریت روزی بسر آید که دنیا بآخر رسد، و اجل در رسد، إِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَلا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ، و حیات معرفت روا نباشد که هرگز بسر آید، که معرفت هرگز بنرسد، روز بروز افزونتر و بحق نزدیکتر، یقول اللَّه تعالی: فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً.
جنید یکی را میشست از مریدان خویش. انگشت مستحبه جنید بگرفت، و گفت: هذا ینقل من دار الی دار. دوستان او نمیرند، بلی از سرایشان و اسرایی برند.
جنید گفت: آری! میدانم، و چنین است، اما انگشت ما رها باید کرد، تا ترا بشویم، و سنت شریعت بجای آرم. ابو عبد اللَّه خفیف گفت از بو الحسین مزین که: در مکّه شدم.
شیخ بو یعقوب اقطع در حال رفتن بود. مرا گفتند که: اگر در تو نگرد شهادت بروی عرضه کن. گفتا: مرا غرّ گرفتند، که من کودک بودم. بر بالین وی نشستم. در من نگرست. من گفتم: ایّها الشیخ! تشهد أن لا اله الا اللَّه؟ وی گفت: ایای تعنی؟ بعزة من لا یذوق الموت، ما بقی بینی و بینه الاحجاب العزة! باین مرا میخواهی و بمن میگویی؟
بعزت او که هرگز مرگ نچشد که نمانده میان من و او مگر پرده عزّت.
شیخ الاسلام گفت: پرده عزت او اوست، که او خود اوست، و تو تو.
ابو عبد اللَّه خفیف گفت: مردی در الوهیت میسوخت، وراء پرده عزت آمدند تا شهادت برو عرضه کنند. بو الحسین مزین بروزگار میگفت: گدایی چون من آمدم که شهادت بر دوستان او عرضه کنم. شاه کرمانی این آیت برخواند، گفت: نشان این حیات سه چیز است: و جدان الانس بفقدان الوحشة، و الامتلاء من الخلوة بادمان التذکرة، و استشعار الهیبة بخالص المراقبة. از خلق عزلت، و با حق خلوت، زبان در ذکر، و دل در فکر. گهی از نظر جلال و عزت در هیبت، گهی بر امید نظر لطف بر سر مراقبت. پیوسته جان بر تابه عشق کباب کرده، و پروانهوار در سوخته، و در شب تاریک چون والهان بفغان آمده، بر امید آنکه تا سحرگاه صبح «ینزل اللَّه» برآید، و او تعهد بیماران کند، گوید: ای فریشتگان! شما گرد دل ایشان طواف میکنید، تا من جراحتها را مرهم مینهم. زبان حال بنده بنعت افتقار همیگوید:
ای شاخ امید وصل عاشق ببرآ
ای ماه زبرج بیوفایی بدرآ
ای صبح وصال دوست یک روز برآ
ای تیره شب فراق یک ره بسرآ
فَمَنْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ نشان این شرح آنست که بنده را سه نور بسه وقت در دل افکنند: نور عقل در بدایت، و نور علم در وساطت، و نور عرفان در نهایت. آن گه بمجموع این انوار مشکلها او را حل شود، و غیبها بعضی دیدن گیرد. مصطفی (ص) گفت: «اتّقوا فراسة المؤمن، فانه ینظر بنور اللَّه.
بنور بدایت عیب خود بداند. بنور وساطت زیان خود بشناسد. بنور نهایت نابود خود دریابد. بنور بدایت از شرک برهد. بنور وساطت بخلاف برهد. بنور نهایت از خود برهد:
بیزار شو از خود که زیان تو تویی
کم گو ز ستاره کاسمان تو تویی.
وَ هذا صِراطُ رَبِّکَ مُسْتَقِیماً الصراط المستقیم اقامة العبودیة مع التحقیق للربوبیة. فرقی است مؤیّد بجمع، و جمعی است مقید بشرع. فرق بیجمع جهد معتزلیان است از راه بیفتاده، و بمنزل حقیقت نرسیده، و جمع بیفرق طریق اباحتیان است، شریعت دست بداشته، و حقیقتی که نیست پنداشته. گفتهاند که: فرق بجای شریعت است، و جمع بجای حقیقت. هر شریعت که از حقیقت خالی است حرمان است، و هر حقیقت که از شریعت خالی است خذلان است. شریعت بیان است و حقیقت عیان، و مصطفی (ص) هم صاحب عیان است و هم صاحب بیان، و تا شریعت و حقیقت در بنده مجتمع نشود، دار السلام وی را جای و منزل نشود. رب العالمین میگوید: لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ. بهر حال که باشند، و بهر صفت که روند، سلام قرین حال ایشان، و رفیق روزگار ایشان. باوّل که درشوند ندا آید: «ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنِینَ». پس چون آرام گیرند، فریشتگان همی گویند: «سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ». پس از آن هر سخن که شنوند، از هر کس که شنوند، بر سر آن سلام نهاده که: لا یَسْمَعُونَ فِیها لَغْواً وَ لا تَأْثِیماً إِلَّا قِیلًا سَلاماً سَلاماً. و ازین عزیزتر که پیوسته سلام حق بایشان میرسد، و دل و جان ایشان بآن مینازد، چنان که میگوید: «تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلامٌ»، «سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ».
و یقال: دار السلام غدا لمن سلم الیوم لسانه من الغیبة، و جنانه من الغیبة، و ظواهره من الزلة، و ضمائره من الغفلة، و عقیدته من البدعة، و معاملته من الحرام و الشبهة، و اعماله من الریاء و المصانعة، و احواله من الاعجاب و الملاحظة.
ثم قال: وَ هُوَ وَلِیُّهُمْ بهذا شرف قدر تلک المنازل، حیث قال: «وَ هُوَ وَلِیُّهُمْ» و اذا کان هو سبحانه ولیّهم، فان المنازل بأسرها طابت، کیف کانت، و أینما کانت. قال قائلهم:
اهوی هواها لمن قد کان ساکنها
و لیس فی الدار لی همّ و لا وطر.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به تفسیر آیات قرآن و نکات اخلاقی و عرفانی میپردازد. در ابتدا، خداوند با قدرت و حکمت خود انسانها را خلق کرده و آنها را به شکر نعمتهای خود دعوت میکند. سپس به بیان این موضوع میپردازد که نعمتها به دو نوع ظاهر و باطن تقسیم میشوند و همچنین گناهان نیز به همین ترتیب. گناهان ظاهری شامل رفتارهای نادرست و گناهان باطنی شامل خواستهها در دل هستند.
نویسنده ادامه میدهد که معصیت نباید در هیچ بُعدی از وجود انسان، چه ظاهر و چه باطن، جای گیرد. او اشاره میکند که هدف واقعی انسان باید محبت و نزدیکی به خداوند باشد و هر چیزی که او را از این ارتباط باز دارد، باید ترک شود.
به طور کلی، متن به ما یادآوری میکند که زندگی حقیقی در شناخت و نزدیک شدن به خداوند و درک نعمتهای ایشان نهفته است و باید از هر نوع معصیت و غفلت دوری جست تا به زندگی حقیقی و معنوی دست یابیم. همچنین تأکید میشود که شریعت و حقیقت باید در کنار هم در زندگی جاری باشند تا انسان به مقامات عالیه نزدیک شود.
هوش مصنوعی: این آیه به ما میآموزد که خداوند با قدرت و کمال خود انسانها را خلق کرده و از نعمتهای فراوانی که هم آشکار و هم پنهان هستند، بهرهمند ساخته است. او از ما خواسته که شکر نعمتهایش را به جای آوریم و در اعمال خود نه تنها در ظاهر، بلکه در باطن نیز از او پیروی کنیم و از گناه دوری گزینیم. گناه نیز دو نوع دارد: گناه ظاهری که در اعمال ما نمایان است و گناه باطنی که به خواستهها و نیتهای درونی ما مربوط میشود. بنابراین، باید به دور از هرگونه گناه، چه در عمل و چه در فکر، زندگی کنیم و در جستجوی نعمتهای الهی باشیم، زیرا هرگونه تمایل به وسوسهها و منافع دنیوی میتواند ما را از راه راست منحرف کند. در نهایت، باید همواره مراقب باشیم که در طلب نعمت، از حقیقت و محبت واقعی خداوند غافل نشویم.
هوش مصنوعی: برای خوردن غذاهایی که نام خدا بر آنها ذکر نشده، باید پرهیز کرد. خوردن به خاطر مصلحت و ضرورت با خوردن به خاطر تمایل و لذت متفاوت است. افرادی که به دنبال لذت هستند، مانند حیوانات میخورند و در غفلت به سر میبرند، در حالی که افرادی که با قناعت زندگی میکنند، غذا را برای تقویت خود به منظور عبادت میخورند. خداوند در قرآن میفرماید که باید از غنیمتهای حلال و پاکیزه بخورید. همچنین یک حالت دیگر در خوردن وجود دارد که مختص عارفان و درککنندگان معنوی است. افرادی که در مسیر مجاهدت و ریاضت هستند، غذا و لباس سادهای دارند. کسی که به معرفت رسیده، تنها با لطافتها و زیباییها ارتباط برقرار میکند. خداوند میفرماید که باید ببینید کدام غذا پاکتر است و با آن بیایید.
هوش مصنوعی: آیا کسی که مرده بود و ما او را به زندگی برگشتاندیم، به نوعی از زندگی دیگر و شناخت متفاوتی دست یافته است و زندگی انسانی او تغییر کرده است؟
هوش مصنوعی: عالمیان، یا دانشمندان، برای زندگی بشری اهمیت دارند و دوستان، یا عالمان به معرفت، در زندگی معرفت نقش مهمی ایفا میکنند. زندگی بشریت زمانی پایان میپذیرد که دنیا به پایان برسد و اجل فرا برسد، چون زمانی که اجل فرا میرسد، نه میتوانند یک ساعت تأخیر بیفتند و نه میتوانند جلو بیفتند. اما زندگی معرفت هرگز به پایان نمیرسد، زیرا معرفت همیشه در حال رشد و نزدیکی به حقیقت است. خداوند متعال میفرماید که ما او را زندگی خوبی میبخشیم.
هوش مصنوعی: جنید یکی از مریدانش را میشست. او انگشت مریدش را گرفت و گفت: "این شخص به دنیای دیگری منتقل میشود." دوستان او نمیمیرند، بلکه تنها از مکان خود به مکان دیگری میروند.
هوش مصنوعی: جنید گفت: بله! میدانم و این درست است، اما باید از دستان ما بگذری تا بتوانیم تو را در خود بپذیریم و سنت شریعت را به جای خود قرار دهیم. ابو عبد اللَّه خفیف از بو الحسین مزین گفت که: من به مکه رفتم.
هوش مصنوعی: شیخ بو یعقوب اقطع در حال رفتن بود و به من گفته شد که اگر میخواهی شهادتی ارائه بدهی، باید در خودت جستجو کنی. او با بیان اینکه در دوران کودکی او را تحت تأثیر قرار دادند، گفت که در کنار او نشستم. او به من نگاه کرد و من از او پرسیدم: ای شیخ! آیا شهادت به یکتایی خداوند را میپذیری؟ او پاسخ داد: آیا من را مورد نظر داری؟ به عزت کسی که مرگ را نمیچشد، چیزی جز حجابهای عزت بین ما نیست! تو به من اشاره میکنی و از من میپرسی؟
هوش مصنوعی: به عزت او قسم که هیچگاه طعم مرگ را نخواهد چشید، زیرا تنها چیزی که میان من و او فاصله انداخته است، پردهای از عزت است.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت: عزت او به خودش وابسته است و این تنها اوست که به خودی خود وجود دارد، و تو نیز همانطور که هستی، جدا هستی.
هوش مصنوعی: ابو عبد اللَّه خفیف نقل میکند که مردی در حالت اشتیاق به الوهیت قرار داشت و به پشت پرده عزت رفتند تا شهادتش را به او تقدیم کنند. بو الحسین مزین در انتظار زمان میگفت: «من یک گدا هستم که آمدهام تا شهادت را بر دوستان او عرضه کنم.» شاه کرمانی آیتی را خواند و گفت: نشانههای این حیات سه چیز است: احساس نزدیکی به دیگران با نبود وحشت، پر شدن از خلوت با یادآوری مداوم، و احساس هیبت و رهایی در مراقبت خالص. انسان از مردم دوری میجوید و با حق در خلوت است، زبانش در ذکر خداست و دلش در تفکر. گاه به خاطر جلال و عزت در حالت هیبت است و گاه با امید به لطف خدا در حالت مراقبت. همیشه جانش در آتش عشق کباب میشود و مانند پروانهای سوخته در شب تار، با امید آنکه در صبح روشن فرود آمدن خداوند را ببیند و او به درمان دردها بپردازد. او میگوید: «ای فرشتگان! شما دور دل آنها میچرخید تا من جراحتها را مرهم نهم.» و در زبان حال خود به حالت ناتوانی و احتیاج سخن میگوید.
هوش مصنوعی: ای امید وصل، به دل عاشق جان ببخش و ای ماه روشن و بیوفا، به جلوهگری خود بپرداز.
هوش مصنوعی: ای صبحی که با وصال دوست همراهی، یک روز بیافرین! ای شب تار فراق، یک بار هم که شده، راهی بر من باز کن.
هوش مصنوعی: هر کس که خداوند بخواهد او را هدایت کند، صدایش را برای اسلام باز میکند. نشانه این باز شدن صدای دل، این است که سه نوع نور در دل او در زمانهای مختلف میتابد: نور عقل در آغاز، نور علم در میان و نور عرفان در پایان. با تجمیع این انوار، او میتواند مشکلات را حل کند و به برخی از غیبها آگاه شود. پیامبر (ص) فرمود: «از بصیرت مؤمن بپرهیزید، زیرا او با نور خداوند میبیند.»
هوش مصنوعی: انسان باید عیبهای خود را در ابتدای کار شناسایی کند. در میان مراحل مختلف زندگی، باید به زوایای مختلف وجود خود توجه کند و نقاط ضعف و کاستیهای خود را بشناسد. در نهایت، باید به این درک برسد که چگونه میتواند از ناامیدی و زوال خود فاصله بگیرد. در آغاز راه، از افکار و باورهای نادرست رهایی یابد. در میانه راه، از رفتارهای مخالف با اصولاش دور بماند و در نهایت، باید از منیت و خودبینی خود فرار کند.
هوش مصنوعی: از خودت دوری کن چون مشکل اصلی خودتی. کمتر درباره ستارههای آسمان صحبت کن، چون خودت مهمترین عامل در زندگیاتی.
هوش مصنوعی: این متن به مفهوم راه راست پروردگار و ضرورت ترکیب عبادت و معرفت به خدا اشاره دارد. در آن بیان شده است که تنها جمعآوری و پیروی از شریعت بدون درک حقیقت و همچنین ادعای حقیقت بدون توجه به شریعت، هر دو نادرست و ناکامل هستند. شریعت به عنوان راهنمایی برای شناخت حقیقت و حقیقت به عنوان واقعیت آشکار در نظر گرفته شده است. در انتها، به ورود مؤمنان به بهشتی که در آن سلام و امنیت وجود دارد اشاره میشود و این که در آنجا، فرشتگان به ایشان سلام میفرستند و از آرامش آنها صحبت میکنند. همچنین، تأکید شده است که این سلام از جانب پروردگار بر آنها جاری است و در روز ملاقات با پروردگار، تحیت آنان نیز سلام خواهد بود.
هوش مصنوعی: نوشته شده است: به کسانی که امروز زبان خود را از غیبت و دلهایشان را از بدگویی حفظ میکنند و ظاهرشان را از اشتباهات، وجدانشان را از بیتوجهی، باورهایشان را از بدعت، رفتارشان را از کارهای حرام و مشکوک، اعمالشان را از ریا و نمایش، و همچنین حالتهایشان را از خودپسندی و توجه به دیگران حفظ میکنند، فردا در دارالسلام (بهشت) گفته خواهد شد.
هوش مصنوعی: سپس گفته شد: او ولی و سرپرست آنهاست و این باعث شرافت و ارزش آن منزلتها میشود، چرا که گفته شده: «او ولی آنهاست». اگر او سبحانه و تعالی سرپرست آنها باشد، پس همه منزلتها به پاکی خواهند رسید، هرچقدر هم که بودند و هرکجا که واقع شده باشند. یکی از آنها گفت:
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که آهویی که در دل آسمانها زندگی میکند، برای من است که روزگاری در آنجا سکونت داشتهام و اکنون در خانهام نه دغدغهای دارم و نه آرزویی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.