گنجور

 
میبدی

قوله تعالی: کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ ای کلّ نفس منفوسة تعالج غصص الموت. میگوید: هر نفسی منفوسه بر ممرّ انفاس بگذشته مرگ بچشد، و سکرات مرگ ببیند، یعنی اهل زمین. فانّ من فی الجنّة و النّار لا یموتون، خزنه بهشت و حور و غلمان و خزنه دوزخ نمیرند چنان که جای دیگر گفت: فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ و هم من فی الجنّة و النّار من الخزنة. فریشتگان آسمان نیز طمع کردند که نمیرند که از حضرت عزّت این آیت آمده بود: کلّ من علیها فان هر چه بر زمین است بسر آمدنی است و مردنی، ایشان گفتند: ما نمیریم که ما آسمانیانیم نه زمینیان. ربّ العالمین آیت فرستاد: کُلُّ شَیْ‌ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ یقین شد ایشان را که مردنی‌اند. و فی ذلک ما

روی عن النبیّ (ص) قال: «عش ما شئت فانّک میّت، و احبب من احببت فانّک مفارقه، و اعمل ما شئت فانّک مجزیّ به.

و قال: کن فی الدنیا کأنک غریب او عابر سبیل، و عد نفسک من اصحاب القبور.

و قال (ص) فی بعض خطبه: ایّها النّاس انّ اکیسکم اکثرکم للموت ذکرا، و احزمکم احسنکم له استعدادا. الا و انّ من علامات العقل التّجافی عن دار الغرور، و الانابة الی دار الخلود، و التّزوّد لسکنی القبور، و التّأهّب لیوم النّشور.

و عن ابن عمر قال: اذا قبض ملک الموت روح العبد، قام علی عتبة الباب، و لأهل البیت الضّجّة، فمنهم الصّاکّة وجهها، و منهم النّاشرة شعرها، و منهم الدّاعیة ویلها، فیقول ملک الموت فیم الجزع؟ فو اللَّه ما انتقصت لأحد منکم عمرا، و لا اذهبت لکم رزقا، و لا ظلمت احدا منکم شیئا. فان کانت شکایتکم و سخطکم علیّ فانّی و اللَّه مأمور، و ان کان ذلک علی میّتکم فهو فی ذلک مقهور و ان کان ذلک علی ربّکم فأنتم به کفرة، و انّ لی فیکم عودة ثم عودة. قال: فلو أنّهم یرون مکانه و یسمعون کلامه، لذهلوا عن میّتهم، و لبکوا علی انفسهم.

وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ این تهنیت مؤمنانست بمرگ، میگوید: آن روز رستاخیز است که مؤمنان بمراد خویش رسند و مزد کردار خویش بینند. پس مرگ تحفه مؤمن است، و سبب رسیدن وی بسعادت و کرامت خویش است.

مصطفی (ص) از اینجا گفت: «تحفه المؤمن الموت».

و جماعتی بزرگان سلف آرزوی مرگ کرده‌اند، چنان که حذیفه (رض) بوقت مرگ گفت: دوست آمد و بر وقت حاجت آمد، و گفت: بار خدایا اگر دانی که درویشی دوستتر دارم از توانگری، و بیماری دوستتر دارم از تندرستی، و مرگ دوستتر دارم از زندگانی، مرگ بر من آسان کن، تا بدیدار تو بر آسایم. «فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ»، یعنی: ظفر بالخیر، و نجا من الشّر، قال رسول اللَّه (ص): «من سرّه ان یزحزح عن النّار و ان یدخل الجنّة فلیأته منیّته و هو یشهد أن لا اله الّا اللَّه، و أنّ محمّدا رسول اللَّه، و یأت الی النّاس ما یحبّ ان یؤتی الیه»، و قال (ص): «موضغ سوط فی الجنّة خیر من الدّنیا و ما فیها، فاقرءوا ان شئتم: «فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ

الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ، وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ» لأنّه یغرّ الانسان بما یمنّیه من طول البقاء، و هو ینقطع عن قریب. می‌گوید: نیست زندگانی درین دنیای فانی الّا متاع الغرور که مردم فرهیب میدهد، یعنی امل دراز در پیش می‌نهد، تا اومید در عمر دراز می‌بندد، و آن گه ناگاه مرگ در رسد و امید بریده گردد. مصطفی (ص) گفت: امل کوتاه کنید و مرگ پیوسته در پیش چشم خویش دارید، و از خدا شرم دارید، چنان که حق و سزای ویست، و گفت: نترسم بر شما از هیچیز چنان که از دو خصلت ترسم: یکی بر هوای خویش ایستادن، و دوم امید عمر دراز در پیش داشتن. بآن خدای که جانم درید اوست که هرگز چشم خویش بر هم نزده‌ام که نپنداشتم پیش از آن که از هم بر گیرم برید مرگ در آید، که چشم از هم بر نگرفتم که نپنداشتم پیش از آنکه بر هم نهم مرگ در رسد. عبد اللَّه مسعود گفت: رسول خدا (ص) خطی مربع بر کشید، و آن گه در میان آن مربع خطی راست، و از هر دو جانب آن خطهای خرد بر کشید. پس بیرون مربع خطی دیگر کشید، گفت: آن خط راست در درون مربع آدمی است، و آن مربع أجل وی، گرد وی در آمده، که از آن راه ببیرون نه، و آن خطهای خرد از هر دو جانب آفات و عاهاتست، و انواع بلیّات براه وی در آمده، ناچار آن همه بوی رسد یا بعضی رسد، تا آن گه که سر ببالین مرگ باز نهد. و آن خط که بیرون مربع کشید خود امل دراز است که فرا پیش گرفته، و دل در زندگانی بسته! همیشه اندیشه کاری کند که در علم خداوند سبحانه چنانست که آن کار پس از أجل وی خواهد بود.

لَتُبْلَوُنَّ فِی أَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ این آیت در شأن مهاجران فرود آمد که مشرکان دست در مال ایشان بردند، و ضیاع ایشان بفروختند، و چون ایشان را می‌دریافتند، بانواع تعذیب تنهای ایشان میرنجانیدند، و گفته‌اند: آزمون ایشان در اموال بخسران است و نقصان از جائحه سماوی، و آزمون ایشان در تنها به بیماری است و مرگ خویشان.

قال النّبی (ص): «یقول اللَّه تعالی: اذا وجّهت الی عبد من عبیدی مصیبة فی بدنه او ماله او ولده، ثمّ استقبل ذلک بصبر جمیل، استحییت له یوم القیامة ان أنصب له میزانا او انشر له دیوانا».

و عن ثوبان قال قال رسول اللَّه (ص): «ما اصاب عبدا مصیبة الّا باحدی خلّتین: امّا بذنب لم یکن اللَّه لیغفر له الّا بتلک المصیبة، او بدرجة لم یکن اللَّه لیبلّغه ایّاها الّا بتلک المصیبة».

و قال: «ما من مصیبة یصاب بها المؤمن الّا کفّر بها عنه حتّی الشّوکة یشاکّها».

و قال (ص): یقول اللَّه تعالی: اذا ابتلیت عبدی ببلاء فصبر، و لم یشکنی الی عوّاده، أبدلته لحما خیرا من لحمه، و دما خیرا من دمه. فان ابرأته ابرأته، و لا ذنب له، و ان توفّیته فالی رحمتی.

گفته‌اند: آزمایش در مال و نفس فرائض طاعاتست که بریشان نهادند، از نماز و روزه و زکاة و حج و جهاد.

قوله تعالی: وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ جهودان و ترسایان‌اند، وَ مِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا مشرکان عرب‌اند، أَذیً کَثِیراً میگوید: ازیشان رنج و ناخوشی فراوان خواهید شنید و دید، هم از گفتار و هم از کردار، اذای جهودان آن گفت ایشانست که: إِنَّ اللَّهَ فَقِیرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِیاءُ، و نیز گفتند: «عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ» و اذای ترسایان از آنست که گفتند: إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ و انّ عیسی هو اللَّه و ابن اللَّه، «تعالی اللَّه عن ذلک علوّا کبیرا» و اذای مشرکان آن بود که رسول خدا را (ص) سب میکردند و هجو میگفتند و قتال و حرب با وی میساختند. و قومی از ایشان ملائکه را بنات اللَّه می‌گفتند، و قومی بت می‌پرستیدند.

ربّ العزّة گفت: وَ إِنْ تَصْبِرُوا یعنی علی الأذی، اگر شکیبایی کنید باین رنج و ناخوشی که بشما میرسد، و تَتَّقُوا ای تتّقوا معاصیه، از معصیت او بپرهیزید، فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ این صبر و این تقوی از حقائق ایمانست و از کارهای محکم که اللَّه فرمود. و قیل معناه: انّ ذلک من اخلاق المؤمن الصّادق الایمان المتین الیقین. عزم الامور ما لا یشوبه شبهة و لا یدافعه ریبة، و أصله الجدّ. یقال: عزمت علیک ای امرتک امرا جدّا، و عزمت علی الأمر اذا اجتمعت علیه جدّک، و صدق له قصدک، و العزیمة و الصّریمة الرّأی الجدّ. قال اللَّه عزّ و جلّ: فَإِذا عَزَمَ الْأَمْرُ ای جدّ الامر. و منه‌

قوله (ص): عزمة من عزمات ربّی.

و قال (ص): من صلّی قبل العصر أربعا غفر اللَّه له مغفرة عزما، ای هذا الوعد صادق عظیم وثیق.

و فی دعائه (ص): اسئلک عزائم مغفرتک، ای اسئلک أن توفّقنی للأعمال الّتی تغفر لصاحبها لا محالة.

وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ جهودان را میگوید، و این کتاب تورات است. «لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَکْتُمُونَهُ» بیا قراءت مکی و بو عمرو و عاصم است، و اینها با شأن نبوت محمد (ص) شود، و لام لام عزم است در موضع قسم تحقیق را در آورد یعنی که اللَّه پیمان گرفت از ایشان که لا بد پیدا کنند مردمان را شأن و نعت و صفت محمد (ص)، و آن را پنهان نکنند.

فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ پس آن را پس پشت انداختند، یعنی فرا پیش نگرفتند و در آن نگاه نکردند، و منه قوله تعالی: وَ اتَّخَذْتُمُوهُ وَراءَکُمْ ظِهْرِیًّا تقول العرب: جعل فلان حاجتی بظهر یعنی لم یقضها، و لم یلتفت الیها. قتاده گفت: این آیت در شأن اهل علم آمد که اللَّه پیمان ستد از ایشان تا علم پنهان ندارند، و از اهل خویش دریغ ندارند، و باز نگیرند. و به‌

قال النبی (ص). العلم لا یحل منعه.

و قال: من کتم علما عن اهله الجم یوم القیامة بلجام من نار.

و قال علی بن ابی طالب (ع): ما أخذ اللَّه علی اهل الجهل أن یتعلّموا حتّی اخذ علی اهل العلم أن یعلّموا لانّ العلم کان قبل الجهل.

و قال محمد بن کعب: لا یحلّ لعالم ان یسکت علی علمه، فانّ اللَّه تعالی یقول: وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ‌

الآیة. و لا یحلّ لجاهل ان یسکت علی جهله فانّ اللَّه تعالی یقول: فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ.

لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ یَفْرَحُونَ... فرح در قرآن بر سه قسم است: یکی حرام، دیگر مکروه، سدیگر واجب. آنچه حرام است فرح بمعصیت است، و آن آنست که رب العالمین گفت: لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ. جای دیگر گفت: إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ. و آنچه مکروه است بدنیا شاد بودن است، و آن آنست که اللَّه گفت تعالی و تقدّس: وَ فَرِحُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا. جای دیگر گفت: وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ و آنچه واجبست شادی بحقّ است، و ذلک فی قوله تعالی: فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا و قال تعالی: فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بایَعْتُمْ بِهِ.

لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ یَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا بیان اختلاف قراءت و وجوه آن درین آیت همان است که در وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ یَبْخَلُونَ و شرح آن رفت. وَ یُحِبُّونَ أَنْ یُحْمَدُوا بِما لَمْ یَفْعَلُوا، اینجا سخن تمام شد و جواب مضمر است. یعنی: لا تحسبن أنهم ینجون من النار. قتاده و مقاتل گفتند: این آیت در شأن جهودان فرو آمد که بر مصطفی (ص) شدند و گفتند: «نحن نعرفک و نصدّقک» این بزبان میگفتند و در دل خلاف آن داشتند چون از نزدیک مصطفی (ص) بیرون آمدند، مسلمانان ایشان را پرسیدند که چه کردید؟ ایشان گفتند: شناختیم وی را و تصدیق کردیم، مسلمانان این گفت از ایشان بپسندیدند و دعا گفتند و سپاس داری کردند و ندانستند که ایشان با این گفت در دل کفر دارند، و ایشان در آنچه میکردند شاد می‌بودند، رب العالمین گفت: یا محمد مپندار که این شادی ایشان بآنچه کردند از اظهار ایمان و اعتقاد کفر، ایشان را از آتش برهاند، و آن ثنا و حمد مؤمنان که دوست میدارند بآنچه نکردند یعنی بتصدیق که گفتند کردیم و نکرده بودند، مپندار که ایشان باین از آتش و عذاب برهند. اینست که رب العالمین گفت: فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفازَةٍ مِنَ الْعَذابِ ای منجاة من العذاب، مفازة نجات بود و موضع نجات بود، همچون مرحمت. و سمّیت المفازة مفازة لأنّ من قطعها فاز.

وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ای: خزائن السّماوات و الأرض، و هی المطر و النّبات و ما بینهما من الخلق عبیده و فی ملکه. و اللَّه علی کلّ شی‌ء قدیر.