گنجور

 
میبدی

قوله تعالی: اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا اللَّه یار ایشانست که بگرویدند یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ ایشان را می‌بیرون آرد از تاریکیها بروشنایی وَ الَّذِینَ کَفَرُوا و ایشان که کافر شدند أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یاران ایشان معبودان باطل یُخْرِجُونَهُمْ ایشان را می‌بیرون آرند مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ از روشنایی بتاریکیها أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ ایشان اند که آتشبان‌اند هُمْ فِیها خالِدُونَ (۲۵۷) ایشان در آن دوزخ جاویدانند.

أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِی حَاجَّ إِبْراهِیمَ نه بینی آن مرد که حجت جست با ابراهیم فِی رَبِّهِ در دین خداوند ابراهیم أَنْ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ که اللَّه او را پادشاهی داد إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ وی را گفت ابراهیم رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِی وَ یُمِیتُ خدای من آنست که مرده زنده کند و زنده بمیراند قالَ گفت آن جبار انا احیی و امیت من هم مرده زنده کنم و هم زنده میرانم قالَ إِبْراهِیمُ گفت ابراهیم فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ اللَّه هر روز آفتاب می‌آرد از جای بر آمدن آن فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ تو آن را یک روز بر آر از جای فرو شدن آن فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ آن کافر درماند، بی پاسخ و بی سامان گشت وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ و خدای یاری دهنده نیست گروه ستمکاران را

أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلی‌ قَرْیَةٍ یا چنان مرد دیگر که برگذشت بر آن شهر وَ هِیَ خاوِیَةٌ عَلی‌ عُرُوشِها و آن کارها فرو افتاده و دیوارها بر کارها افتاده قالَ أَنَّی یُحْیِی هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها گفت چون زنده میکند اللَّه این شهر را پس تباهی آن و مرگ مردم آن فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ انگه بمیرانید اللَّه وی را صد سال ثُمَّ بَعَثَهُ آن گه وی را زنده کرد و برانگیخت قالَ کَمْ لَبِثْتَ جبرئیل وی را گفت چند بودی ایندو در درنگ؟ قالَ لَبِثْتُ یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ گفت بودم من روزی یا پاره از روزی قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ جبرئیل گفت وی را نه که بودی ایدر صد سال فَانْظُرْ إِلی‌ طَعامِکَ وَ شَرابِکَ در طعام و شراب خویش نگر لَمْ یَتَسَنَّهْ که از درنگ گندا نگشته وَ انْظُرْ إِلی‌ حِمارِکَ و بخر خویش نگر وَ لِنَجْعَلَکَ آیَةً لِلنَّاسِ و ترا شگفتی گردانیم باز گفت مردمان را وَ انْظُرْ إِلَی الْعِظامِ و در استخوانهای خز نگر کَیْفَ نُنْشِزُها که چون آن را زنده میگردانیم ثُمَّ نَکْسُوها لَحْماً و آن گه او را گوشت می‌پوشانیم فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ چون وی را آن حال و قصه پیدا گشت و دیده ور بدید قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ (۲۵۹) گفت میدانم که اللَّه بر همه چیز تواناست.