ماه دی آمد که هوا هر زمان
بارد کافور همی بر جهان
از فلک امروز مؤنث کند
لشکر سرما را باد خزان
باده چون آذر برزین بیار
چاره سرما به جز آن را مدان
بنگر کز دست بتان باده خواست
شاه جهاندار ملک ارسلان
آنکه به دی مه نظر عدل او
کرده جهان را همه چون بوستان
ای ملک از ملک تو و عدل تو
زنده شد اسکندر و نوشیروان
تا همی افلاک بپاید به پای
تا همی ایام بماند بمان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صورت حق معنی هر دو جهان
آن رسول اللّه امام انس و جان
نرگس چشمت قبله مستان
تشنه لعلت باده پرستان
اطلس و کمخا باغ و گلستان
شده و والا شمع و شبستان
در چمن رخت آی که بینی
[...]
گیتی است دهان مار و دروی
این خلق گزنده اند دندان
ای وای بجان دردمندی
کو از نمد فناست عریان
چون اوج گرفت مهر از سرطان
بگشاد تموز چون شیر دهان
شد خشک به دشت آن سبزهٔ خرد
شد پست به کوه آن برف کلان
شد توت سپید و انگور رسید
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.