مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷ افکند دلم زمانه در زاریها در دیده من سرشت بیداریها امید تو میداد مرا یاریها تا جان نبرم چنین به دشواریها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات از درد و رنجی که زمانه برایش به ارمغان آورده صحبت میکند. او از بیداری و آگاهی خود در برابر مشکلات یاد میکند و امیدوار است که وجود محبوبش به او کمک کند تا در این سختیها جان سالم به در ببرد.
هوش مصنوعی: دل من در تلاش و رنجهای زمانه غوطهور شده است و در چشمان من نشانههای بیداری و آگاهی نمایان شده است.
هوش مصنوعی: امید تو به من کمک میکرد تا بتوانم در برابر سختیها مقاومت کنم و جانم را از دست ندهم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در عشق تو گرچه هست دلداریها
من مست نیم تا بکنم زاریها
یا رب تو مرا مست شرابی گردان
کز بهر وجود اوست هشیاریها
تا با تو بوم نخسبم از یاریها
تا بیتو بوم نخسبم از زاریها
سبحانالله که هردو شب بیدارم
تو فرق نگر میان بیداریها
شب تا به سحر همیکنم زاریها
در شدت تنهایی و بیماریها
از هجر فکندیم به دشواریها
ای یار کجا شد آن همه یاریها
ای شهد لبت دوای بیماریها
وی دیده دل از زلف تو دلداریها
آسان تو کنی مگر که در راه غمت
افتاده دلم به دام دشواریها
دور از تو شبی در اثر زاریها
دیدم ز تو در خواب بسی یاریها
زان شب دگرم خواب نه، سبحان الله
یک خواب وز پی این همه بیداریها؟!
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.