گنجور

 
 
 
مسعود سعد سلمان

افکند دلم زمانه در زاری‌ها

در دیده من سرشت بیداری‌ها

امید تو می‌داد مرا یاری‌ها

تا جان نبرم چنین به دشواری‌ها

اوحدالدین کرمانی

در عشق تو گرچه هست دلداری‌ها

من مست نیم تا بکنم زاری‌ها

یا رب تو مرا مست شرابی گردان

کز بهر وجود اوست هشیاری‌ها

امیرعلیشیر نوایی

شب تا به سحر همی‌کنم زاری‌ها

در شدت تنهایی و بیماری‌ها

از هجر فکندیم به دشواری‌ها

ای یار کجا شد آن همه یاری‌ها

میرداماد

ای شهد لبت دوای بیماری‌ها

وی دیده دل از زلف تو دلداری‌ها

آسان تو کنی مگر که در راه غمت

افتاده دلم به دام دشواری‌ها

آذر بیگدلی

دور از تو شبی در اثر زاری‌ها

دیدم ز تو در خواب بسی یاری‌ها

زان شب دگرم خواب نه، سبحان الله

یک خواب وز پی این همه بیداری‌ها؟!

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه