گنجور

 
مسعود سعد سلمان

چون غنچه رهی راز تو در دل دارد

ترسم که غم عشق چنین نگذارد

ور باد شود دیده و باران بارد

چون گل همه اسرار تو بیرون آرد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode