هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات به احساساتش در مورد کسالت و اندوه اشاره میکند. او به قصابی تشبیه میکند که در درد و غم دیگری غرق است و تلاش میکند تا به دردش پایان دهد. همچنین به رسم و رسومات اشاره میکند که وقتی چیزی را میکشد باید آن را بفروشد، اما از او میخواهد که اگر دست به کشتن میزند، آن را نفروشد و به نیکویی عمل کند.
محسن مردانی در ۱۱ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۲، ساعت ۰۹:۴۹ نوشته:
من شنیدهام که این رباعی هم از مهستی گنجوی است گرچه از زبان یک مرد بیان میشود! دیدم چو مه و مهر میان کویـش گرمابه زده، آب چکان از مویـش گفتم که یکی بوسـه زنم بر رویـش زین سو زن من رسید و زآنسو شویـش! که بیپرواییش در بیان خیانت زناشویی، به بعضی دیگر از شعرهای منسوب به مهستی میخورد!!
محسن مردانی در ۱۱ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۲، ساعت ۰۹:۵۴ نوشته:
این رباعی منسوب به مهستی گنجوی هم در باره گشت ارشاد 800 سال پیش است! دوشـم بگرفت آن نگار سـر مست کز دست من دلشده نتوانی جَست گفتم که شب است، دستم از دست بدار تا با تو نگیردم عسس دست به دست!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات به احساساتش در مورد کسالت و اندوه اشاره میکند. او به قصابی تشبیه میکند که در درد و غم دیگری غرق است و تلاش میکند تا به دردش پایان دهد. همچنین به رسم و رسومات اشاره میکند که وقتی چیزی را میکشد باید آن را بفروشد، اما از او میخواهد که اگر دست به کشتن میزند، آن را نفروشد و به نیکویی عمل کند.
هوش مصنوعی: تو مانند قصابی هستی که در غم تو همیشه در حال چنانی است و تا زمانی که کارد به استخوان برسد، تلاش میکند.
هوش مصنوعی: اگر تو تصمیم بگیری که من را به فروش برسانی، به خاطر خداوند این کار را میکنی. اما اگر تو چنین کنی، من هم به خاطر تو میفروشم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عیبم مکن ای خواجه اگر می نوشم
در عاشقی و باده پرستی کوشم
تا هشیارم نشسته با اغیارم
چون بیهوشم به یار هم آغوشم
کوشم که بپوشم انده و نخروشم
پیدا کند این دو دیده تا کی پوشم
چون گفتهٔ بخردان همی بنیوشم
با زخم زمانه هرچه یکسر کوشم؟
درویش نیم اگرچه کم میکوشم
دیوانه نیم اگرچه گم شد هوشم
گر بیبرگی به مرگ مالد گوشم
آزادی را به بندگی نفروشم
قصاب منی و در غمت میجوشم
تا کارد به استخوان رسد میکوشم
رسم است ترا که چون کشی بفروشی
از بهر خدا اگر کشی مفروشم
چون بحر، ز شوق راز جان، میجوشم
لیکن ز خود و ز دیگران میپوشم
ای خواجه! برو، که دُرد صافی رویی
من صافی دل اگرچه دُردی نوشم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.