گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

مستی او مایهٔ هشیاریش

خفته همه خلق ز بیداریش

کردی بزرگی به حق کهتران

داد سبک جامه به قیمت گران

این همه بیداری ما خفتن ست

کامدن ما ز پی رفتن ست

از پی نامی که مبادش امید،

نامه سیه کردی و دیده سپید!

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode