شکل مناره چو ستونی ز سنگ
از پی سقف فلک شیشه رنگ
آن که ز زر بر سرش افسرشده است
سنگ ز نزدیکی خور زر شده است
سنجر سنگین که ستون سپهر
آمده از مهر و شده هم به مهر
سنگ وی از بس که به خورشید شود
زو از خورشید عیاری نمود
از پی بررفتن هفت آسمان
کرد زمین تا به فلک نرد بان
گرد سرش کرد موذن چو گشت
قامتش از مسجد عیسی گذشت
موذنش آن جا که اقامت کشید
قامت موذن نتواند رسید
مسجد جامع ، زدرون ، چون بهشت
حوض ، زبیرون ، شده گوهر سرشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.