گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

عروس صبح دم چون پرده برداشت

جهان را جلوهٔ خور در نظر داشت

طلب کردند موبد را نهانی

که عقدی بست بر رسم مغانی

چو شد شرط زناشوئی همه راست

مراد آماده گشت و داوری خاست

ملک در پرده با دلدار بنشست

به تاراج شکر شد طوطی مست

در او پیچید چون در گل گیائی

غلط کردم که در گنج اژدهائی

شکر خائیده شد در زیرگازش

به حلوا در شد انگشت درازش

به گنج انداخت مارش مهرهٔ خویش

صدف بستد ز باران قطرهٔ خویش