با رخت شب چراغ نتوان کرد
بی رخت سینه داغ نتوان کرد
پیش تو آفتاب نتوان جست
روز روشن چراغ نتوان کرد
از دو زلفت کمان شده ست تنم
خود کمان از دو زاغ نتوان کرد
باز کن لب که از چنان تنگی
میل سوی فراغ نتوان کرد
گر ز باغ رخت بری بخورم
نظری هم به باغ نتوان کرد
خشم در سر کنی به هر سخنی
با تو زین بیش لاغ نتوان کرد
بوی،خسرو،همی کشی به دماغ
بیش ازاین هم دماغ نتوان کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از سیمین بهبهانی به عمق احساسات عاشقانه و تنهایی اشاره دارد. شاعر بیان میکند که بدون زیبایی معشوق نمیتوان به زندگی و نشاط ادامه داد. او از دشواریهای عشق و نیاز به حضور معشوق سخن میگوید و اشاره دارد که در غیاب او، هیچ چیز نمیتواند او را خوشحال کند. همچنین، خشم و ناراحتی در ارتباط با معشوق را مطرح میکند و در نهایت، در تشبیهات مختلف به توصیف شدت عشق و وابستگی خود میپردازد. شعر به وضوح به درد و رنج ناشی از عشق از دست رفته و نیاز به وصل اشاره دارد.
هوش مصنوعی: بدون وجود تو، شب را نمیتوان روشن کرد و بدون تو، قلبی که پر از عشق است، نمیتواند آرام بگیرد.
هوش مصنوعی: در حضور تو، نور خورشید هم نمیتواند به خوبی درخشش داشته باشد و در روشنایی روز نمیتوان چراغی روشن کرد.
هوش مصنوعی: از دو زلف تو، بدنم به حالت کمان درآمده است و نمیتوان با دو زاغ (موهای تیره) این کمان را درست کرد.
هوش مصنوعی: سخن خود را باز کن و آزادانه صحبت کن، زیرا در چنین فشار و تنگی، هیچ راهی برای رسیدن به آرامش و راحتی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: اگر به خاطر زیبایی تو از باغ بیرون بروم، دیگر نمیتوانم حتی به باغ نگاه کنم.
هوش مصنوعی: اگر خشم و عصبانیت را به هر دلیلی در خود نگهداری، دیگر نمیتوان از تو انتظار رفتار منطقی و آرام داشت.
هوش مصنوعی: بوی خوش خسرو را استشمام میکنی، دیگر نمیتوان انتظار خوشبویی بیشتری داشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.