دل ز روی تو دور نتوان کرد
با رخت یاد حور نتوان کرد
جور تو در رخ تو نتوان گفت
گله اندر حضور نتوان کرد
چشم بد دور از چنان رویی
که از او چشم دور نتوان کرد
همچنان ساده خوشتر است لبت
کان شکر را به زور نتوان کرد
به زبانی که یابم از چو تویی
خویش را در غرور نتوان کرد
گه بگریم، گهی غزل خوانم
دل بدین ها صبور نتوان کرد
بخت باید نه زیرکی که به جهد
ماتم خویش سور نتوان کرد
سوخت چون شمع جانم وزین شمع
کار خسرو به نور نتوان کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صفت از ذات دور نتوان کرد
شرح این جز به نور نتوان کرد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.