از نکو بد نگو نمی آید
تو نکویی، نکو نمی آید
با من اربد کنی، نکو کن، از آنک
بد جز از تو نکو نمی آید
می روی سوی باغ با آن لطف
آب در هیچ جو نمی آید
آنکه خورشید می کند بر چرخ
تو کنی به، کز او نمی آید
عقل من با تو رفت، وین طرفه
که تو می آیی، او نمی آید
تاب سنگین دلت ندارم من
کار سنگ از سبو نمی آید
دل خسرو که در هوای تو ماند
جای دیگر فرو نمی آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بازتابی از احساسات عمیق و عشق نویسنده به معشوق است. شاعر بیان میکند که نیکویی و خوبی تنها از سوی معشوق میآید و هیچ چیز بدی از او ناشی نمیشود. او همچنین به زیبایی معشوق و تأثیر آن بر زندگیاش اشاره میکند، و احساس میکند که عقل و دلش به خاطر عشقاش به معشوق از او دور شدهاند. در نهایت، شاعر به سنگینی دلش و عدم تواناییاش در تحمل این عشق اشاره میکند و بیان میدارد که شکوه دلش از جدایی و ناتوانی در دستیابی به معشوق است.
هوش مصنوعی: اگر از انسانهای خوب بد بگویی، خوبی به تو نمیرسد و خودت نیز به خوبی نخواهی رسید.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی با من بیمحبت باشی، حداقل به خوبی این کار را انجام بده، زیرا از تو جز خوبی انتظار نمیرود.
هوش مصنوعی: تو به سوی باغ میروی و با آن زیباییات، هیچ چیز دیگری نمیتواند توجه را جلب کند.
هوش مصنوعی: آن کس که موجب میشود خورشید در دور تو بچرخد، بدان که از او هیچ خیری نخواهد رسید.
هوش مصنوعی: عقلم با تو رفته است و جالب اینجاست که تو به سوی من میآیی ولی عقل من هیچ وقت برنمیگردد.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم بار سنگین دل تو را تحمل کنم، چرا که کار من از عهدهی سنگینی سنگ برنمیآید.
هوش مصنوعی: دل خسرو که همیشه در عشق تو مانده، هرگز به جای دیگری نمیتواند برود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.