غمم بکشت به کار جهان که پردازد
دلم اسیر شد و نیز جان که پردازد
من و زیادت حاجات و کنج ویرانه
درین بلا به غم خان و مان که پردازد
هزار شمع جمال آیدم به پیش نظر
دلم به سوختن خود بدان که پردازد
بدین صفت که تو مشغول حسن خویشتنی
به چاره دل بیچارگان که پردازد
بر آستان تو میرم که زیر دیوارت
چو جان دهم به من ناتوان که پردازد
به همرهی تو رفتن به باغ بیهوده ست
که پیش تو به گل و ارغوان که پردازد
روا مدار به دوری هلاک خسرو، از آنک
به جز وصال تو با عاشقان که پردازد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
غم تو نیست، به عیش جهان که پردازد
هوای تیغ تو در سر، به جان که پردازد
چنین که غمزه به یک تیغ می کُشد همه را
به کاوکاو دل خون چکان که پردازد
اگر لب تو نه در دل نمک نشان آمد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.