دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد
وین مملکت زمانه به خورشید و مه نداد
آبش مباد ریخته، هر چند زان زنخ
صد تشنه را بکشت که آبی ز چه نداد
صوفی که خاک نیست سرش در ره بتان
گفتش به سر زنید که پیرش کله نداد
دیدن به خواب هست گنه، لیک دوزخی ست
آن کس که در جمال تو داد گنه نداد
شرمنده از هلاکت خسرو مشو، چه شد
یک جانت بیش داد، سه و چار و ده نداد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در مورد عشق و احساسات عمیق انسانی است. شاعر به این موضوع میپردازد که دل هیچکس جز معشوق را در خود جا نمیدهد و هیچچیز در دنیا به اندازه زیبایی و وجود معشوق ارزشمند نیست. او به خطرات و مشکلاتی که عشق ممکن است به همراه داشته باشد اشاره میکند و میگوید که گناه دیدن معشوق در خواب، در واقع گناه نیست. شاعر به نوعی از قید و بندهای دنیا و ناامیدیها ابراز ناراحتی میکند و همچنین بر ارزش جان و زندگی تأکید میکند. در نهایت، او مخاطب را به یادآوری میخواند که عشق واقعی ارزش بیشتری دارد و نباید از مشکلات آن شرمنده شد.
هوش مصنوعی: دل من هیچکس جز تو را در خود جا نداد و این دنیا را به هیچ کس دیگری واگذار نکرد.
هوش مصنوعی: آب او همیشه جاری و فراوان باشد، هر چند که از آن جوانب، تعداد زیادی تشنه از بین رفته باشند و او هیچ آبی به کسی نداده باشد.
هوش مصنوعی: صوفی که به مقام و منزلت خود ننازید و در برابر عشق و زیباییهای دلانگیز زانو نزد، به او گفتند که سرش را به زمین بگذارد؛ چون کسی به او توجه نکرد و او را جدی نگرفت.
هوش مصنوعی: دیدن خواب محصوصی است که ممکن است نادرست تعبیر شود، اما آن کسی که در خوشی و زیبایی تو به گناه افتاده، واقعاً در معصیت و عذاب خواهد بود.
هوش مصنوعی: نگران نابودی خسرو نباش، چرا که جان تو به اندازه کافی ارزشمند است و به راحتی نمیتوان آن را قربانی کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.