گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود؟

وان در همی به سلسله پرشکن چه بود؟

آلوده خمار چرا بود نرگسش؟

پژمردگیش در گل و در نسترن چه بود؟

آن لحظه کامد ار نه فرشته ست یا پری

گاه نظاره مردن هر مرد و زن چه بود؟

خون من و می دگران گر نخورده بود

آن رنگ خون و بوی میش در دهن چه بود؟

این شادیم بکشت که خوش بود با همه

و آن برشکستنش به کرشمه ز من چه بود؟

رخ جمله را نمود و مرا گفت، تو مبین

زین نفف مست و بیخبرم، کاین سخن چه بود؟

سیری ز جان نبود، گر این خون گرفته را

سیراب دیدنش سوی آن غمزه زن چه بود؟

گر جان یوسف از عدم این سو نیامده ست

آن تن که دیدمش به ته پیرهن چه بود؟

کشتن صلاح بود، چو رسوا شدیم، از آنک

تدبیر پرده پوشی ما جز کفن چه بود؟

دوش آن زمان که رفت ز پیش تو، خسروا

چون ماند جان و دل چه شد و حال تن چه بود؟