عشق از پی جان گرفت ما را
خلقی به زبان گرفت ما را
خرسند به عافیت نبودیم
اینک حق آن گرفت ما را
سرو قد او به ناز و فتنه
هر لحظه روان گرفت ما را
ای دیده، چه ریزی از برون آب؟
کاین شعله به جان گرفت ما را
همچون کایینه گیرد آتش
عشق تو چنان گرفت ما را
ای خواب، برو که باز امشب
سودای فلان گرفت ما را
گویند که مرگ طرفه خوابی ست
این خواب گران گرفت ما را
ترسم که برون برد ز عالم
این غم که عنان گرفت ما را
خندید بر اهل درد خسرو
درد دل شان گرفت ما را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شوری نهچنان گرفت ما را
کز دست توان گرفت ما را
ما هیچ گرفتهایم از او
او هیچ از آن گرفت ما را
هر گه بتو عرض حال کردیم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.