آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند
زلف تو با شب و رخسار تو با ماه کند
از خیالت شب عاشق به درازی بگذشت
رفتن و آمدن از زلف تو کوتاه کند
خیز و بخرام که از بهر خرامیدن تست
شانه کو بر سر خوبان جهان راه کند
نازنینا، ز پی سایه تست از خورشید
گل که او خیمه زند، ماه که خرگاه کند
دیده در چاه زنخدان تو افتاد مرا
با که گویم که ازین واقعه آگاه کند؟
ناله من که یکی بود و دو شد از زنخت
همچو آواز که مردم به سر چاه کند
آتشی در دل خسرو زدی و آه نکرد
کاتشی دیگر برخیزد، اگر آه کند
خسروا، گر ستم از دوست رسد، باکی نیست
چاره تسلیم بود هر چه که آن شاه کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا مگر از دل و جان بندگی شاه کند
هم مرا روزی از راز شه آگاه کند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.