آن طره به روی مه بنهاد سر خود را
از خط غبار آن رخ پوشیده خور خود را
چون دید گل رویش در صحن چمن، زان گل
ایثار قدومش کرد از شرم زر خود را
مانند قدش بستان چون دید سهی سروی
زیر قدمش سبزه بنهاد سر خود را
دیدم به رقیب او بنشسته سگ کویش
گفتم که فلان اکنون و ایافت خر خود را
ای ناصح بیهوده چندین چه دهی پندم
بگذار مرا بگذار، می خار سر خود را
زان بند قبا دارم پیوسته به دل غصه
کاندر پی جان من بربست بر خود را
گفتا ز درم خسرو، منزل به دگر جا کن
گفتم که سگ خانه نگذاشت در خود را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.