من ز جانان گر چه صد اندوه جان خواهم کشید
تا نپنداری که خود را بر کران خواهم کشید
مردمان، از من چه می خواهید آخر، وه که من
پای از کویش به گفت مردمان خواهم کشید
بیش ازین نبود که بکشندم، بخواهم مست رفت
آشکارا در برش گیسوکشان خواهم کشید
من نیم زآنهاکه از خوبان بتانم سر به تیغ
هر چه آید بر سرم از بهرشان خواهم کشید
آب چشم عاشقان تا می رود خواهم فشاند
کبر ناز نیکوان تا می توان خواهم کشید
گر ترا بینم مگو، جانا که چشمت برکشم
هم مرا فرما که من از دیدگان خواهم کشید
ای خروس گنگ، آخر روز خواهد شد گهی
هم سرت خواهم برید و هم زبان خواهم کشید
دل که گم کرده ست خسرو، پیش او آخر گهی
خنده ای خواهد از آن کنج دهان خواهم کشید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باز از رندی علم بر آسمان خواهم کشید
روز پیری جام با یار جوان خواهم کشید
تیر غمزه ترک چشمش از کمان ابروان
سوی سینه گر گشاید، من به جان خواهم کشید
پیشکش آرند هر یک سیم و زر در پیش او
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.