چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شود
سنگ بود نه آدمی، هر که نه مبتلا شود
هر سحری که ترک من سر ز خمار بر کند
بس که نماز مردمان هر طرفی قضا شود
حسن تو هم به کودکی آفت شهر گشت اگر
زین چه که هست ذره ای برگذرد، بلا شود
این همه نسخه کاینه می ببرد ز روی تو
گرنه به مهر و مه رسد پس تو بگو، کجا شود؟
باد خزان که بشکند شاخ جوانی چمن
بر سر زلف، ار شبی برگذرد، صبا شود
سبزه خط نهان مکن تا بکنم نظاره ای
پیش که در میان گل سبزه تو گیا شود
بر سر کویت از طرب، گو چه غلط شود مرا؟
وعده وصل تو شبی، گر به غلط وفا شود
طعنه زنند هر کسی شادی بزی و غم مخور
خسرو خسته می زید، گر ز غمش رها شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
لب بگشا به گفتگو تا دل ما روا شود
گرد مرا به باد ده تا نمک هوا شود
اشک چو می گدازدم گریه به باغ سرکنم
رنگ بهار در دمن با گلی آشنا شود
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.