دل من خون شد و جانان نداند
وگر گوییم قدر آن نداند
مسلمانان، کرا گویم غم عشق؟
که کس کار مرا سامان نداند
مسیحا مرده داند زنده کردن
ولی درد مرا درمان نداند
چه سود این رنج دیدن چون منی را؟
که اندوه من این نادان نداند
دل دیوانه خودکام دارم
که فرمان مرا فرمان نداند
کسی کاشفته او گشت، زنهار
که کار عیش را سامان نداند
مسلمان نیست او در مذهب ما
که کفر عاشقان ایمان نداند
نباشد عشقبازان را سر عقل
که درد عاشقی چندان نداند
یکی سرو روان همسایه ماست
که رفتن جز میان جان نداند
گهی باشد که در مستی لبش را
ببوسم کاین خبر دندان نداند
تو چشم و غمزه را کشتن میاموز
که کس این شیوه به زیشان نداند
خیالت بین به چشمم تا نگویی
که گل رستن به شورستان نداند
نگارینا، دل سنگیت هرگز
حق آزرده هجران نداند
نداند رفت خسرو جز به کویت
که بلبل جز ره بستان نداند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از غم و درد عشق خود سخن میگوید و از بیتوجهی محبوب به احساساتش و عدم درک دیگران از رنجهای عاشقانهاش شکایت دارد. او به این نکته اشاره میکند که دیگران نمیتوانند عمق درد او را درک کنند و حتی کسانی که خود را عاشق مینامند، از حقیقت عشق و رنجهای آن بیخبرند. همچنین به زیبایی محبوب اشاره میکند و میگوید حتی در لحظات شادی نیز نمیتواند درد دلش را فراموش کند. شاعر با حسرت به دلبستگیهای خود مینگرد و میگوید که هیچکس مانند او با عشق و غم آشنا نیست.
هوش مصنوعی: دل من به شدت غمگین و آسیبدیده است، اما معشوق از این موضوع بیخبر است و اگر هم بگوییم که چقدر این درد عمیق است، باز هم نمیفهمد.
هوش مصنوعی: ای مسلمانان، به کی بگویم که دلم پر از غم عشق است؟ چون هیچکس نمیداند که من در چه حال و روزی به سر میبرم.
هوش مصنوعی: مسیحا میداند چگونه افرادی را که مردهاند زنده کند، اما او نمیتواند درد من را درمان کند.
هوش مصنوعی: چه فایدهای دارد که من رنج میکشم، وقتی کسی که نمیفهمد، نمیتواند غم من را درک کند؟
هوش مصنوعی: دل من در حالتی غیرقابل کنترل و مستقل است که به هیچ چیزی جز خواستههای خود توجه ندارد و به ندای من گوش نمیدهد.
هوش مصنوعی: کسی که به حقیقت پنهانی آگاه شده، مراقب باشد که نتواند لذتهای زندگی را به درستی مدیریت کند.
هوش مصنوعی: او کسی نیست که در دین ما مسلمانی به شمار آید، زیرا که عشق را کفر میداند و ایمان را نمیشناسد.
هوش مصنوعی: عاشقان درک درستی از وضعیت خود ندارند و به خاطر درد و رنجی که عاشقی به همراه دارد، نمیتوانند به طور منطقی فکر کنند.
هوش مصنوعی: در همسایگی ما یک سرو زیبا و سرزنده وجود دارد که اصلاً نمیداند چگونه از دیگران جدا شود، گویی تنها در دل و جان او نشسته است.
هوش مصنوعی: گاهی پیش میآید که در حال مستی لب او را میبوسم، چون این خبر هیچکس را نمیفهمد.
هوش مصنوعی: تو به یاد نگیری که چگونه چشم و ناز را از بین ببری، زیرا هیچکس چنین طرز عمل و شیوهای را نمیداند.
هوش مصنوعی: تصور تو را در چشمانم ببین، تا این که نگویی گل در صحرا چگونگی شکفتن را نمیداند.
هوش مصنوعی: ای زیبا، دل سنگی تو هیچگاه حق و حقیقت رنجِ جدایی را نمیداند.
هوش مصنوعی: خسرو نمیداند که چگونه باید برود، جز اینکه به سوی تو باشد، زیرا بلبل هم نمیداند که جز راه گلزار کجا برود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حدیث جان به جز جانان نداند
که جز جانان کسی در جان نداند
مرا با درد خود بگذار و بگذر
که کس درد مرا درمان نداند
روا باشد که دور از حضرت شاه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.