یارم چو به خنده شکر بسته گشاید
وای آنکه به سویش نظر بسته گشاید
مردیم به کویش، گهی آن نرگس پر خواب
بر ما چه شود، گر بصر بسته گشاید
آن کس که کمر بسته به خون همه شهری ست
در کلبه ما کی کمر بسته گشاید
گر من به چمن ناله کنم، غنچه ازان درد
هرگز نتواند که سربسته گشاید
بندی در خود بر من و حلقه نزنم، زانک
آن بخت ندارم که در بسته گشاید
از خار ببندد گذر چشم و ندانم
جز تو دگری کاین گذر بسته گشاید
از گریه جگر بست دلم اهل دلی کو؟
کز چهره خسرو جگر بسته گشاید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.